گزارش بازدید وب سایت :

کاربران آنلاین : ۱۸ نفر

تعداد بازدید های امروز : ۲۸۴ مورد

تعداد بازدید های دیروز : ۱۱۹ مورد

تعداد بازدید های هفته : ۸۱۴ مورد

تعداد بازدید های کل : ۱۰۳۰۹۵۸ مورد

پر بازدید ترین روز : ١٣٩٨/١٢/٦ - ۷۱۷۷ مورد

فروشنده جوان

چهارشنبه ١١ مرداد ١٣٩٦ ساعت ٧:٢٨ ق.ظ   ( بازدید : 817 نفر )


يك پسر براي پيدا كردن كار از خانه به راه افتاده و به يكي از اين فروشگاهاي بزرگ كه همه چيز مي فروشند در یکی از کشورهای اروپایی رفت.

مدير فروشگاه به او گفت: «يك روز فرصت داري تا به طور آزمايشي كار كرده و در پايان روز با توجه به نتيجه كار در مورد استخدام تو تصميم مي‌گيريم.»

در پايان اولين روز كاري، مدير به سراغ پسر رفت و از او پرسيد كه چند مشتري داشته است؟ پسر پاسخ داد: «يك مشتري.»

مدير با تعجب گفت: «تنها يك مشتري؟ بي‌تجربه‌ترين متقاضيان در اينجا حداقل 10 تا 20 فروش در روز دارند. حالا مبلغ فروشت چقدر بوده است؟»

پسر گفت: «134،999/50 دلار.»

مدير فرياد كشيد: «134،999/50 دلار؟ مگه چي فروختي؟»

پسر گفت: «اول يك قلاب ماهيگيري كوچك فروختم، بعد يك قلاب ماهيگيري بزرگ، بعد يك چوب ماهيگيري گرافيت به همراه يك چرخ ماهيگيري 4 بلبرينگه. بعد پرسيدم كجا ميريد ماهيگيري؟ گفت: دریا، من هم گفتم پس به قايق هم احتياج داريد و يك قايق توربوي دو موتوره به او فروختم. بعد پرسيدم ماشين‌تان چيست و آيا مي‌تواند اين قايق را بكشد؟ كه گفت هوندا سيويك، من هم يك بليزر دبليو دي4 به او پيشنهاد دادم كه او هم خريد.»

مدير با تعجب پرسيد: او آمده بود كه يك قلاب ماهيگيري بخرد و تو به او قايق و بليزر فروختي؟»

پسر به آرامي گفت: نه، او آمده بود يك بسته قرص سردرد بخرد كه من گفتم بيا براي آخر هفته‌ات يك برنامه ماهيگيري ترتيب بدهيم، شايد سردردت بهتر شد!»


منبع : شبکه بهداشت و درمان شهرستان راز و جرگلان چاپ مطلب ارسال خبر به دوستان





رتبه بندی شما به مطلب فوق:


دیدگاه‌ها 0 نظر

این مطلب فاقد نظر می باشد.








جستجو
سوگندنامه بقراط (۱۱۵۲۴ بازدید)
امپاتی(empathy) چیست؟ (۶۲۵۳ بازدید)
سلام بر محرم (۵۹۷۹ بازدید)

برای مشاهده اوقات شرعی کلیک نمایید ...