چه آرام است...
گویی خستگی سالها بر شانه هایش نشسته...
چشمانش اما ، چون خورشید پر فروغ و نگاهش چون اقیانوس عمیق است. به عمق سالهای زندگیش...
دستانش را در دست میگیرم.دستانی را که سالهای دراز تنها امید مادرانی بوده که در آستانه تولد فرزندشان لحظات سختی را می گذراندند.
صدایش هنوز در گوشم می پیچد... "الهم صل علی محمد وآل محمد... یاری کن یا محمد ... "
و خدای محمد چه زیبا یاری میکرد...
نخستین گریه های نوزاد...
و پس از آن تنها شور و شادی بود ، دلهای پر از آرامش و رهایی...
دستانش را می فشارم.به جای همه کسانی که اولین بار در آغوش گرم او نفس کشیده اند ، بر این دستان مهربان بوسه میزنم...
بی بی سکینه عمرت دراز و پر از عزت باد...
و روزهایت و سالهایت مبارک.