گزارش بازدید وب سایت :

کاربران آنلاین : ۴۴ نفر

تعداد بازدید های امروز : ۱۱۱۶ مورد

تعداد بازدید های دیروز : ۷۵۴ مورد

تعداد بازدید های هفته : ۳۵۶۷ مورد

تعداد بازدید های کل : ۵۷۰۹۴۱ مورد

پر بازدید ترین روز : ١٤٠٣/٢/١٠ - ۱۱۱۶ مورد

15 خرداد

سه شنبه ١٢ خرداد ١٣٩٤ ساعت ١١:٣٢ ق.ظ   ( بازدید : 426 نفر )


شب 12 محرم 1383 مطابق با 15 خرداد 1342 حمله‌ي نظام مشروطه‌ي سلطنتي به نهادهاي ديني و در رأس آن پايگاه روحانيت در حوزه‌ي علميه‌ي قم آغاز شد. حمله به دين و نهادهاي ديني، اولين تهاجم رژيم مشروطه‌ي سلطنتي به باورها و اعتقادات جامعه‌ي ايران نبود. اما نحوه‌ي برخورد مأموران نظامي و انتظامي و ساواك با روحانيت، كشتار و ضرب و شتم وسيع مردم، دستگيري­هاي وسيع وعاظ و علما در تهران و شهرستان‌ها و گردآوري آنها در زندان موقت شهرباني در تهران و از همه مهم­تر اسائه‌ي ادب به ساحت مرجعيت و دستگيري امام خميني (ره)، همه و همه نشان مي­داد كه جنس برخورد نظام شاهنشاني با دين، نهادهاي ديني، روحانيت و مردم در پانزده خرداد، از جنس ديگري است.

حافظه‌ي تاريخي ملت ايران به ياد دارد كه سلطنت پهلوي از بدو تأسيس جز نابودي فرهنگ ملي، اعتقادات و باورهاي مردم و حذف مذهب از جامعه و واگذاري ذخاير كشور و منافع ملي به بيگانگان علي­ الخصوص امريكا و انگليس و اسرائيل و عقب نگه داشتن ايران از قافله‌ي تمدن، سياست ديگري را تعقيب نكرد. اين رژيم از ابتدا به نام تجدد و ترقي، خواسته­هاي به حق ملت ايران را براي استقلال، آزادي و پيشرفت و توسعه با گلوله پاسخ داده بود و با شهادت رهبران ديني و ملي چون آيت­الله حاج آقا نورالله اصفهاني، آيت­الله سيد حسن مدرس، تهاجم به مسجد گوهرشاد و شهادت هزاران انسان بي‌گناه، دستگيري گسترده­ي مبارزان و آزادي­خواهان و شكنجه‌ي آنها در زندان و سركوبي جنبش­هاي آزادي­خواهانه، در پي تأمين منافع حاميان خود درخارج از كشور بود. از همان ابتدا تضاد غير قابل ترديد نظام مشروطه‌ي سلطنتي را با باورهاي ديني و منافع ملي به اثبات رسانده بود، اما در پانزده خرداد سال 1342 فصل جديدي از تاريخ تحولات اين كشور گشوده شد.

آنچه در پانزده خرداد به وقوع پيوست، يك حادثه‌ي دردناك در بيان حوادث تاريخ اين مرز و بوم نبود. پانزده خرداد به تمام معنا آغاز يك تاريخ جديد در ايران بود. در زندگي اجتماعي انسان هزاران رخداد به وقوع مي­پيوندند، اما همه‌ي آنها تبديل به رخدادهاي تاريخي نگرديده و تاريخ ساز نمي­باشند. بي­ترديد رخدادهاي تاريخي پيوند نزديكي با باورها و اعتقادات، بينش­ها و گرايش­ها و آرمان­هاييك جامعه دارند. پانزده خرداد به اين اعتبار يك رخداد تاريخي است، چون پيوند عميقي با آرمان­هاي جامعه‌ي ايران دارد.
چرا رژيم مشروطه‌ي سلطنتي و در رأس آن شخص شاه، با امام خميني (ره) و پانزده خرداد مثل ساير رهبران مذهبي و ملي و ساير رخدادها برخورد نكرد؟!
شاه با كوله باري از تجربه‌ي سركوب جنبش­هاي ملي و مذهبي چگونه از درك ماهيت رهبري امام خميني (ره) و جنبش پانزده خرداد ناتوان شد؟ چرا اغلب گروه­هاي سياسي چپ و راست تاريخ ايران، در تحليل پانزده خرداد و رهبري امام خميني (ره) باز ماندند و آن را جنبشي كور، بي­برنامه، سنت­گرا و ناتوان در آزادي ملت ايران از حاكميت رژيم استبدادي شاه تلقي كردند؟

پاسخ اين چراها و هزاران سؤال ديگر را بايد در ماهيت نهضت امام خميني، آرمان­هاي اين نهضت، روش مبارزه‌ي امام با نظام مشروطه‌ي سلطنتي، پايگاه اجتماعي امام در ميان مردم و گستره‌ي نفوذ جنبش و آرمان­هاي امام خميني در جامعه جستجو كرد.
اگر چه پرداختن به همه‌ي اين چراها در ظرفيت يك مقاله نيست، اما براي اينكه نسل­هاي جوان جامعه‌ي ما در معرض تحريف تاريخ قرار نگيرند، شمه­اي از عظمت نهضت امام خميني (ره) را در آزادي و استقلال ملت ايران از لابه­لاي اسناد و گزارشات آن دوران مرور مي­كنيم. اين گزارشات كه گزارشات رسمي كارگزاران نظام شاهنشاهي در برخورد با نهضت امام خميني است، از جهات مختلفي گوياي تفاوت اين نهضت با نهضت­هاي گذشته‌ي تاريخ اين مرز و بوم مي­باشد. اين تفاوت­ها را از جهات مختلفي به شكل اجمالي مرور خواهيم كرد و اميدواريم كه محققين منصف و وطن­دوست با تفحص عميق و دقيق در اين مقطع تاريخي، نخواهند گذاشت ارزش­هاي اين جنبش تاريخ ساز و رهبري آن و زحمات نياكان ما در اين مقطع تاريخي به دست تحريف­گران حرفه­اي تاريخ به باد فراموشي سپرده شود.

امام خميني (ره) رهبري متفاوت از رهبران گذشته

شيوه‌ي رهبري امام خميني برخلاف رهبري جنبش­هاي گذشته مبتني بر اصول و قواعد خاصي بود كه مختص خود امام بود و در رهبرهاي گذشته‌ي روحانيت سابقه­اي نداشت. بنابراين رژيم از درك نحوه‌ي مبارزه‌ي امام به كلي عاجز بود و اين عجز باعث مي­شد كه برخوردهاي رژيم مشروطه‌ي سلطنتي با نهضت امام خميني برخوردي دستپاچه و غيرمنطقي و همراه با ترس و دلهره باشد. اين مطلب را مي­توان از گزارش­هاي شب 15 خرداد كه رژيم پهلوي با تمام قوا به منزل امام در قم حمله كرد و همچنين گزارش­هاي بعد از دستگيري امام دريافت.
ساعت3:30 دقيقه بعد از نيمه شب 15 خرداد، كاميون­هاي نظامي با صدها كماندو و چترباز و سرباز گارد شاهنشاهي كه تا دندان به اسلحه­هاي گرم و سرد مجهز بودند، وارد قم شدند و در سكوتي ترس­آور به سوي خانه‌ي امام خميني به راه افتادند. محاصره‌ي منزل يك مرجع تقليد تا به آن روز به اين شكل سابقه نداشت. چنين برخوردي نشان مي­داد كه كارگزاران رژيم شاه، توانايي درك امام خميني و نهضت او را ندارند. وحشت رژيم پهلوي از نهضت امام خميني از اين جهت نيز بي­ترديد است كه براي دستگيري او با ارتشي كاملاً مجهز وارد صحنه شده بود. اين ارتش نشان مي­داد كه رژيم توانايي محاسبه‌ي نيروهاي مردمي در پشت سر امام خميني را ندارد و امام از اينكه چنين رژيم ترس­آوري در مقابل او عاجز بود، نهايت استفاده را مي­كرد. حتي شيوه‌ي دستگيري امام نيز نشان مي­داد كه شاه از همان اول، مبارزه را به پيرمردي زيرك و باصلابت باخته است. اين باخت وقتي برملا شد كه صداي امام خميني با طنين خاصي در كوچه­هاي قم پيچيد كه «روح­الله خميني منم! چرا اينها را مي­زنيد؟» ارتش شاه تصور نمي­كرد كه با آن دبدبه و كبكبه كه دل شير را آب مي­كرد با پيرمردي روبه­رو شود كه از همان اول آنها را چيزي نداند. رژيم شاه نقطه ضعف بزرگ خود را در مقابل رهبر هوشمندي چون امام آشكار كرد. اول اينكه براي دستگيري يك پيرمرد آن لشگر عظيم را وارد صحنه كرد و دوم اينكه از وحشت حمايت مردم از اين پيرمرد، ماشين فولكس واگن سياه رنگي را كه امام خميني (ره) را در آن نشانده بودند تا سر خيابان هل دادند و از آنجا او را با يك سواري كه از پيش آماده كرده بودند، به تهران بردند.
امام خميني (ره) متوجه شد كه رژيم شاه درك درستي از ميزان توانايي نهضت و پشتوانه‌هاي مردمي آن ندارد. اين مسئله را مي­توان در گزارش­هاي مقامات ساواك و شهرباني به خوبي مشاهده كرد.

رئيس شهرباني قم در گزارش خود به تهران، چگونگي دستگيري امام را اين‌گونه آورده است:
... ساعت 30/2 صبح (پس از نيمه شب) روز 15/3/42 سركار سرهنگ بديعي رئيس ساواك قم تلفناً به اينجانب اطلاع داد كه براي مذاكراتي فوراً به ساواك بروم. پس از رفتن به ساواك مشاهده شد سركار سرهنگ مولوي نيز با عده‏اي از مأمورين ساواك تهران در آنجا هستند. موضوع دستگيري خميني مطرح گرديد تا با تبادل ‏نظر يكديگر انجام گردد. سركار سرهنگ مولوي اضافه كرد از طرف تيمسار رياست كل دستور شفاهي دارم كه در اين مورد راهنمايي و همكاري كنيد. چون از چند روز قبل در حدود صد نفر از اهالي قريه‌ي جمكران گارد محافظ خميني را تشكيل داده بودند [1] و در وقايع دوم فروردين تا چند روز پس از آن خميني شب‏ها در منازل مختلف بيتوته مي‏كرد[2] چنين تصميم گرفته شد كه خانه‌ي او و دامادش و پسرش دفعتاً تحت مراقبت قرار گرفته تا در صورتي كه در يكي از منازل نبود فرصت مخفي شدن يا فرار نداشته باشد. ضمناً براي اينكه جلب توجه نشود ابتدا منزل خميني و دو منزل ديگر توسط گارد ساواك تهران و به راهنمايي مأمورين اين شهرباني و ساواك (قم) شناسايي شد و براي اينكه هيچ‏گونه ابهامي وجود نداشته باشد، كروكي منزل خميني و دو نفر ديگر توسط شهرباني در اختيار مأمورين ساواك تهران گذارده شد.
سپس سركار سرهنگ مولوي اظهار داشتند من شخصاً در شهرباني خواهم ماند تا چنانچه احتياجي به شركت گروهان سرباز باشد به موقع داخل در عمل شوند و رئيس ساواك قم و رئيس شهرباني در ميدان جلو بيمارستان، اول كوچه‌ي منزل خميني باشند و با اينجانب در شهرباني ارتباط داشته باشند تا در صورت لزوم گروهان هم داخل در عمل شود.
ساعت 30/3 صبح، عده‏اي مأمور ساواك تهران به‏طور متفرقه[3] به اتفاق راهنمايان ساواك قم و شهرباني به منزل خميني و دو منزل ديگر مورد نظر اعزام گرديدند و خميني را كه در منزل دامادش بود[4] دستگير نموده با فولكس ساواك قم تا جلو بيمارستان و از آنجا با اتومبيل سواري كه از تهران به همين منظور آمده بود حركت دادند.
در جريان دستگيري فقط يك نفر در منزل خميني قدري مجروح و يك نفر كه قصد داد و فرياد داشته دستگير و از داد و فرياد او جلوگيري و پس از دستگيري خميني آزاد شد و پيش‏بيني مي‏شد كه در منزل خميني عده‏اي مستحفظ وي باشند،[5] ليكن در موقع دستگيري غير از دو نفر مزبور در منزل وي كسي نبود و در منزل دامادش كه خود وي دستگير شد، اشخاص متفرقه‏اي ديده نشدند و افراد مورد نظر در مسجد سلماسي كه در نزديكي منزل خميني است، بيتوته نموده بودند كه متوجه دستگيري وي نشدند.[6] ضمناً خميني در آن موقع بيدار و لباس پوشيده، حاضر و خود را معرفي نمود كه روح‏اللّه خميني من هستم به ديگران كاري نداشته باشيد.
بعد از اينكه خميني با ماشين سواري ساواك تهران، منتقل شد آقاي مولوي نيز از شهرباني رسيده و پشت سر سواري مزبور با عده‏اي گارد ساواك به تهران عزيمت نمودند. رئيس شهرباني قم ـ سرهنگ سيد حسين پرتو

امام خميني در پادگان‏هاي قصر و عشرت‏آباد

ماشين حامل امام راه قم ـ تهران را با شتاب در نورديد و يكسره به باشگاه افسران رفت. آن روز را او در آنجا گذراند. در غروب روز خونين 15 خرداد با ماشين جيپي كه پنجره‏هايش با پارچه‌ي سياه رنگي پوشيده بود او را از باشگاه افسران بيرون بردند و پس از پيمودن راه دور و دراز به پادگان قصر (بي‏سيم) در سه راه زندان منتقل كردند. رئيس ساواك در پي دستگيري امام و انتقال او به پادگان مزبور، از اداره‌ي دادرسي ارتش خواست كه قرار بازداشت امام را صادر كند. رئيس ساواك در نامه‌ي خود آورده است:
نامبرده‌ي بالا در تاريخ 15/3/42 به اتهام اقدام بر ضد امنيت داخلي مملكت دستگير و در حال حاضر در پادگان بي‏سيم بازداشت مي‏باشد، علي‏هذا خواهشمند است دستور فرماييد نسبت به صدور قرار بازداشت مشارٌاليه اقدام مقتضي معمول و نتيجه را به اين سازمان اعلام نمايند.

رئيس سازمان اطلاعات و امنيت كشور
سرلشكر پاكروان

اداره‌ي دادرسي ارتش نيز بي‏درنگ قرار بازداشت موقت امام را صادر كرد و در همان روز 15 خرداد 42 متن قرار به رؤيت امام رسانيده شد. امام به اين قرار اعتراض كرد. در متن قرار بازداشت موقت امام آمده است:
درباره‌ي روح‏اللّه الموسوي خميني كه به اتهام اقدام بر ضد امنيت داخلي مملكت دستگير گرديده و تحت پيگرد مي‏باشد، به علت بيم تباني و اهميت بزه، قرار بازداشت موقت صادر و اعلام مي‏گردد و اين قرار در ظرف 24 ساعت طبق مقررات قابل اعتراض است.
بازپرس (1) لشكر (1) گارد ـ سرهنگ ستاد كوشا
موافقم: داديار دادگاه عادي لشكر (1) گارد
امام در زير اين قرار با خط خود نوشته است:
بسمه تعالي. به اين قرار اعتراض دارم. روح‏اللّه الموسوي الخميني. 15/3/42

سرهنگ ستاد كمال كوشا، بازپرس (1) لشكر (1) گارد طي يادداشتي به پادگان قصر (بي‏سيم) قرار بازداشت موقت امام را چنين ابلاغ كرده است:
سركار افسر نگهبان زندان پادگان قصر
طبق تقاضاي شماره 10456/313 ـ 15/3/42 سازمان اطلاعات و امنيت كشور درباره‌ي غير نظامي روح اللّه الموسوي خميني كه به اتهام اقدام بر ضد امنيت داخلي كشور در تاريخ 15/3/42 در آن پادگان بازداشت گرديده قرار بازداشت موقت به علت بيم تباني و اهميت بزه كه به رؤيت نامبرده رسيده است صادر گرديد. دستور فرماييد برابر مقررات مشارٌاليه را بازداشت و نتيجه را اعلام دارند.

در روز 18 خرداد 42 اداره‌ي دادرسي ارتش با تشكيل جلسه‏اي قرار صادر شده از طرف بازپرس(1) لشكر (1) گارد مبني بر بازداشت موقت امام را به اتفاق آرا تأييد كرد. رأي صادر شده چنين است:

جلسه‌ي اداري دادگاه عادي به استناد مدلول ‌ماده‌ي 166 قانون دادرسي و كيفري ارتش ساعت 1200 روز 18/3/42 به رياست سرهنگ ستاد خسرو پرويزي و به كارمندي سرهنگ مهندس مصطفي ايرواني توپچي‏باشي و سرهنگ ستاد احمد اخوان ذاكري تشكيل، پس از بررسي دقيق محتويات پرونده‌ي مقدماتي كه عليه غير نظامي روح‏اللّه الموسوي خميني متهم به اقدام بر ضد امنيت داخلي مملكت با توجه به اعمالي كه اخيراً صورت گرفته و با رعايت مفاد پي‏نويس تيمسار دادستان ارتش در برگ 12 و اهميت بزه هيأت دادرسان به اتفاق آرا قرار مورخه 15/3/42 صادره از طرف بازپرس(1) لشكر گارد مبني بر بازداشت موقت متهم مزبور را تأييد و اعلام مي‏دارد...
امام حدود 19 روز يعني تا تاريخ 4 تيرماه 42 در اين زندان به سر برد. آنگاه به پادگان عشرت‏آباد منتقل شد و به مدت 24 ساعت در يك سلول كه هواي آزاد در آن جريان نداشت گذرانيد.
همزمان با دستگيري امام، آقاي قمي از مشهد و آقايان محلاتي و دستغيب از شيراز دستگير و به تهران گسيل شدند.
در پي دستگيري امام بي‏درنگ تلگرامي از ساواك قم به تهران مخابره شد. متن تلگرام چنين است:
تيمسار رياست ساواك
خيلي خيلي خيلي فوري
با اقداماتي كه شب گذشته انجام گرديده است، بيم آن مي‏رود كه روز جاري در قم تظاهراتي به نفع خميني انجام گردد. يك گروهان سرباز گارد كه فعلاً در قم هستند اجازه‌‌ي هيچ‏گونه اقدامي را ندارند و استعداد شهرباني قم نيز براي جلوگيري از حوادث بسيار كم است.
199 / 15/3/42 ـ بديعي[7]
رئيس شهرباني قم نيز تلگرامي به شهرباني كل كشور، اداره‌ي اطلاعات مخابره كرد. در اين تلگرام آمده بود:

ساعت 4 صبح امروز آيت‏اللّه خميني وسيله‌ي مأمورين ساواك مركز به سرپرستي سركار سرهنگ مولوي دستگير و به مركز برده شد. براي پيش‏بيني و جلوگيري از حوادث احتمالي استدعاي صدور آموزش لازم به گردان مستقر در قم را دارد.
819/5 / 15/3/42 ـ سرهنگ پرتو[8]
گزارشات مذكور نشان مي‌دهد كه رژيم شاه تصور مي‌كرد با خارج كردن رهبري جنبش از قم و دستگيري او، جامعه دچار تزلزل و ترديد شده و صداي نهضت خاموش خواهد شد. اما غافل بودند كه نوع رهبري امام خميني از جنس رهبري‌هاي حزبي و گروهي نيست كه با خارج شدن رهبر و سخنگوي حزب از صحنه‌ي سياسي‌، اركان و سازمان آنها از هم بپاشد.
خبر توقيف امام، برق‌آسا و بدون هيچ سازماندهي سياسي و حزبي نه تنها در قم بلكه در سراسر ايران پيچيد و توفاني از خشم مردمي را برانگيخت. اين خشم را مي‌توانيم در گزارشات رسمي نامداران نظامي و انتظامي و اركان رژيم پهلوي به خوبي مشاهده كنيم.
در گزارش شهرباني قم گوشه‏هايي از رويدادهاي خونين 15 خرداد آن شهر اين‌گونه بازگو شده است:

... پيرو شماره 819/5 ـ 15/3/42 و 896/5 ـ 20/3/42 پس از دستگيري (خميني) از ساعت پنج صبح روز 15/3/42 از تمام محلات و كوچه‏هاي شهر، جمعيت كثيري در حدود چهل هزار نفر از زن و مرد و بچه كه اكثراً به اسلحه‌ي سرد مسلح بوده به طرف صحن مطهر و خيابان‌هاي اطراف آن به حالت اجتماع به حركت درآمده و با شعارهاي «وامحمدا، آقا را دستگير كردند»، «يا مرگ يا خميني» هر آن به شدتِ تظاهرات و فعاليت آنان افزوده مي‏شد. با توجه به مفاد گزارشات مراتب زير به عرض مي‏رسد:
1ـ بلافاصله با توجه به احساسات تحريك شده‌ي مردم و قلت نيرو، پاس‏ها را جمع‏آوري و به كلانتري‏ها دستور آماده باش و در صورت لزوم دفاع داده شد.
2ـ از سركار سرهنگ (2) خواجه‏نوري فرماند‌ه‌ي گروهان مستقر در شهرباني و همچنين هنگ ژاندارمري استمداد شد كه پاسخ دادند بدون دستور از مركز و فرماندهي نمي‏توانند اقدامي بنمايند.
3ـ ساعت 30/5 مراتب تلفناً به اداره‌ي اطلاعات اعلام و تقاضاي نيرو و صدور دستور به فرماندهي واحد نظامي و ژاندارمري گرديد.
4ـ هنوز ساعت از 15/8 تجاوز نمي‏كرد كه صداي شليك گلوله‏هاي پي‏درپي در حدود كلانتري (3) در شهر و محوطه‌ي شهرباني طنين‏انداز گرديد و بلافاصله از كلانتري (3) تلفناً اطلاع داده شد: پس از عبور گردان سرباز از جلوي كلانتري و حركت به طرف شهرباني جمعيت متراكم در آنجا كه به طرف شركت نفت مي‏رفتند، عده‏اي به گردان و عده‏اي با چوب و چماق و چاقو به كلانتري حمله‏ور گرديده تا روي پله‏هاي داخل كلانتري به جلو آمده سايبان و تابلوي كلانتري و تعدادي دوچرخه‌ي مأمورين را خرد[9] و با سنگ به مأمورين حمله‏ور، مأمورين براي دفاع و ارعاب مهاجمين مبادرت به تيراندازي هوايي نموده و نيز در حين حمله به كلانتري عده‏اي به افراد گردان حمله و عده‏اي از آنان را مجروح و آمبولانس نظامي كه در آخر ستون حركت مي‏نموده آتش زده و به كاميون‏هاي حامل نيرو، با چوب و سنگ و غيره آسيب رسانده قصد حمله و خلع سلاح سربازان گردان را داشته و با اخطار مكرر فرمانده‌ي گردان (سركار سروان بهروزي) از عمل خود دست برنداشته كه فرمانده‌ي گردان نيز قبل از رسيدن به شهرباني در خيابان شاه براي تفرقه‌ي جمعيت و نجات خودروها و سربازان، مبادرت به تيراندازي كرده كه در نتيجه عده‏اي مجروح و مقتول مي‏گردند.
5ـ چون كلانتري (3) تقاضاي كمك فوري داشت از طرفي بيم آن مي‏رفت كه جمعيت به دواير دولتي حمله‏ور گردند، لذا سروان جوادي (سركلانتري) به اتفاق عده‏اي پاسبان مسلح براي مراقبت ادارات دولتي و سروان هوشمند به اتفاق سي نفر سرباز براي كمك به كلانتري (3) و خارج نمودن كلانتري از مخاطره، اعزام؛ در خيابان ايستگاه حدود چهارراه شاه غفلتاً سروان جوادي و مأمورين مورد حمله‌ي قسمتي از جمعيت قرار گرفته در نتيجه سروان جوادي و عده‏اي از مأمورين مجروح ناچار با تيراندازي هوايي جمعيت را متفرق و به مراقبت محل‏هاي ذكر شده پرداخته‏اند.
6ـ در همين موقع عده‏اي كه از ده هزار نفر متجاوز بوده به طرف شهرباني در حركت و با دادن شعارها و تحريك احساسات مردم به قتل و كشتار مأمورين پليس و تخريب و آتش زدن عمارت شهرباني كه بدون درب مي‏باشد، تا حدود پنجاه متري شهرباني نزديك شده با آرايشي كه قبلاً با تعداد قليلي سرباز و پاسبان گرفته شده بود پس از اخطار با بلندگو به مردم و نصايح لازم چون متفرق نشده و به طرف سربازان و پليس با قمه و قداره و چاقو و خنجر و چوب و ساير آلات برنده و حلب‏هاي نفت و بنزين قصد حمله داشته، در نتيجه ستوان يكم دبيرزاده افسر اعزامي از مركز از ناحيه‌ي لب مجروح و بلندگوي دستي آسيب ديده ناچاراً با شليك چند تير هوايي از طرف ستوان دبيرزاده و سرهنگ (2) خواجه نوري مردم عقب‏نشيني و تا حدود چهارراه آذر رانده شدند. در همين موقع گردان اعزامي علي‏آباد پس از زد و خورد و شكستن محاصره‌ي مردم در چهارراه شاه به طرف شهرباني حركت، مهاجمين با ديدن گردان اعزامي متفرق و به طرف صحن حركت نمودند.
7ـ در صحن كه از صبح جمعيت انبوهي مجتمع و در مسجد اعظم نيز در حدود چهار هزار نفر زن با داشتن قمه و قداره در زير چادرها براي رساندن به آشوب‌گران آماده بودند. بدواً ابوالقاسم وكيلي و عده‏اي ديگر... با سخنراني خود مردم را تحريك... سپس سيد مصطفي خميني پسر خميني صحبت و با آمدن آيات و اقداماتي كه به عمل آمد، مردم به تدريج از صحن متفرق شدند.
8ـ از ساعت 10 كه ژاندارمري نيز نيروي كمكي خود را اعزام داشت و با تقويت نيروي كلانتري‏ها و اقدامات سريع و عاجلي كه به عمل آمد و با استقرار سربازان و پليس و ژاندارم در نقاط حساس و مانور جت‏هاي جنگنده كه در ارتفاع كم پرواز مي‏كردند و باعث ارعاب مجتمعين و مردم شده بودند به تدريج بدون زد و خورد و درگيري، مردم متفرق و آرامش نسبي برقرار گرديد.
9ـ در مورد مجروحين و مقتولين فوراً به وسيله‌ي آمبولانس و ماشين‏هاي ديگر اقدام سريع معمول و مجروحين به بيمارستان نكويي و فاطمي اعزام و طبق دستور صادره در مورد مقتولين با تشريفات قانوني اقدام لازم معمول گرديد.... [10]
رئيس شهرباني قم ـ سرهنگ پرتو[11]
رئيس شهرباني قم طي تلگرامي درخواست مي‌كند:

فرماندهي هنگ ژاندارمري شهرستان قم
خواهشمند است دستور فرماييد هر چه زودتر دسته‌ي گاز اشك‏آور آن هنگ را به منظور كمك به كلانتري (3) اعزام فرمايند. زيرا كلانتري در محاصره مي‏باشد.
رئيس شهرباني قم ـ سرهنگ پرتو
در گزارش ديگر شهرباني آمده است:
ساعت 15/8 صبح روز 15/3/42 در حالي كه... كاميون‏هاي حامل سرباز از خيابان تهران به طرف شهر حركت مي‏كردند، ابتدا جمعيت انبوهي كه در خيابان‌ها و كوچه‏هاي اطراف خيابان تهران تجمع داشتند با چوب و سنگ به طرف ماشين‏هاي سربازان حمله و يك آمبولانس ارتشي كه در عقب كاميون‏ها در حركت بود در بين جمعيت گرفتار؛ طبق اطلاع، سرنشينان آمبولانس توسط جمعيت مجروح و آمبولانس مزبور را آتش زدند... و طبق اطلاع در چهارراه شاه و در نزديكي پل حضرتي بين سربازان و مردم تصادفي رخ داده كه منتهي به تيراندازي توسط سربازان شده است.
در حمله‏اي كه توسط جمعيت به كلانتري شد... چند نفر از مأمورين كلانتري به اسامي: 1ـ سرپاسبان شكوهي، 2ـ سرپاسبان(1) محمدقاسم جلالي، 3ـ پاسبان شماره(6) آبيار، 4ـ پاسبان رجبي، 5 ـ سرپاسبان(3) ظهرابي، به وسيله سنگ و چوب از طرف جمعيت مضروب و نيز پاسبان شماره(109) به نام بي‏طرف با چاقو مجروح گرديد...
ساعت 12 ظهر سركار ستوان يكم منظوري و سركار ستوان دوم خيرخواه با معيت 30 نفر سرباز جهت برقراري نظم و جلوگيري از حملات احتمالي به كلانتري(3) وارد و اكنون در كلانتري آماده مي‏باشند...
كلانتري بخش (3) ـ سروان جهانگيري رياست شعبه اطلاعات 192/3 ـ 15/3/42

از صبح روز جاري شهر متشنج و چون حدود كلانتري(3) صداي شليك تير به گوش مي‏رسيد، به فرموده براي روشن شدن قضيه و تقويت كلانتري(3) به طرف [آن] حركت و سربازان مشغول تيراندازي بودند. چون جمعيت به طرف كاميون هجوم آوردند، مأمورين براي ارعاب مردم مهاجم 13 تير شليك هوايي كرده و اين‌جانب مجروح كه شرح جريان، صورت مجلس، يك نسخه آن به پيوست ارسال كه به عرض برسد.
سروان جوادي

صورت مجلس:
ساعت 15/8 روز 15/3/42 كه كاميون‏هاي حامل سرباز از خيابان تهران به طرف شهر در حركت بودند جمعيت كثيري به طرف ماشين‏هاي ارتشي حمله و با سنگ و چوب به آنها پرتاب و سپس با شعارهايي به نفع خميني به طرف كلانتري حمله... كه مأمورين ناچاراً مشغول تيراندازي هوايي شدند و در نتيجه سرپاسبان حسين صمدي هفت تير، سرپاسبان بيگدلي ده تير و پاسبان شماره(60) محمد آبيار پنج تير و عباسعلي پاسبان(150) دو تير و حسين گودرزي شش تير و رحمت‏اللّه بي‏طرف(109) پنج تير و سرپاسبان اهل‏علي پنج تير و سرپاسبان تهراني سه تير و حسين ابراهيمي پنج تير كه جمعاً چهل و هشت تير فشنگ برنو تيراندازي شده و اشخاصي كه به طرف كلانتري حمله‏ور شده بودند در حدود چهار هزار نفر بودند... و به علت قلّت مأمور در داخل كلانتري مواجهه و مقابله با اين جمعيت كثير امكان نداشت. فقط موفق به حفظ كلانتري و حفظ جان مأمورين و سلاح‏ها و اثاث دولت و جلوگيري از خونريزي در محوطه به عمل آمد... و با حضور مأمورين كمكي مهاجمين متواري شدند...
تلگرام زير از شهرباني كل كشور به قم مخابره شد:

شهرباني قم 2476/23320/5 ـ 15/3/42 ـ خيلي خيلي فوري
... موضوع تيراندازي در كلانتري بخش (3) و آخرين وضعيت قم را فوراً رمزاً گزارش دهيد.
ضمناً سركار و مأمورين مربوطه متفرق نشويد. در آنجا باشيد تا تيمسار مبصر به قم برسد.
سرهنگ صمديان‏پور

شهرباني تهران نيز در گزارش خود از قم خبر داده است:
... اطلاع رسيده از قم حاكي است يك جيپ نظامي آتش زده شده، خسارت كم است، مجروح چند نفر و حال آنها خوب است. مقتول 6 نفر و مجروح 24 نفر، تيراندازي قطع شده، محاصره‌ي كلانتري شكسته شده، پسر خميني براي جمعيت سخنراني كرده و گفته مردم متفرق شوند.
خبر دستگيري امام، تلفني به مقامات برجسته‌ي روحاني، ملي و سياسي پايتخت رسيد. ساعتي بعد، اين خبر در سراسر تهران مثل بمب صدا كرد. توده‏هاي مسلمان با شنيدن اين خبر از خانه‏ها بيرون ريختند، مغازه‏ها و دكاكين تعطيل شد. شور و غلغله همراه با قهر و خشم و غضب سراسر پايتخت را فراگرفت. دانشجويان كلاس‏ها را ترك گفته در محوطه‌ي دانشگاه به تظاهرات پرداختند. واكنش بازداشت امام خميني در تهران قبل از هر جاي ديگر در دانشگاه بروز كرد. دانشجويان با تظاهرات دسته‏جمعي و شعارهاي انقلابي از دانشگاه خارج شدند و دامنه‌ي تظاهرات را به خيابان‌ها كشانيدند و با فرياد: «خميني را آزاد كنيد» شور و احساسات توده‏هايي را كه هنوز از دستگيري امام بي‏خبر بودند برانگيختند. پليس دانشگاه را تعطيل كرد و با تانك و توپ در محاصره قرار داد.

بارفروشان تهران به محض دريافت خبر دستگيري امام دست از كار كشيده با چوب و آهن و كارد و... دست به تظاهرات خشم‏آگين زدند. رئيس پليس تهران طي تماسي تلفني با طيب، درخواست كرد كه ميداني‏ها را از تظاهرات ضد دولتي باز دارد، ليكن شادروان طيب پاسخ داد كه تظاهرات جنبه‌ي مذهبي دارد و براي او ممكن نيست كه بتواند مردمي را كه روي مباني مذهبي به‏ پاخاسته‏اند از حركت باز دارد.
دامنه‌ي تظاهرات گسترش يافت، تظاهرات كنندگان خشمگين با هدف سرنگوني رژيم شاه به ‏پاخاسته بودند و در راه تسخير مراكز دولتي و تصرف اداره راديو و تسليحات ارتش با همه‌ي نيرو تلاش مي‏كردند. رژيم شاه كه پايه‏هاي لرزان سلطنت خود را در خطر مي‏ديد، به خونريزي وحشتناكي دست زد و از كشته‏ها پشته ساخت. ميزان قساوت و وحشي‌گري به پايه‏اي بود كه برخي از درجه‏داران و سربازاني كه براي سركوب خونين مردم به خيابان‌ها آورده شده بودند، در بازگشت به پادگان اشك مي‏ريختند.
مأموران شهرباني و ساواك رويدادهاي روز 15 خرداد 42 در تهران را لحظه به لحظه گزارش كرده‏اند. برخي از آن گزارش‏ها كه از اهميت بيشتري برخوردار است به ترتيب ساعت گزارش در پي آمده است:
... ساعت: 45 : 9
منبع خبر: سرگرد صادقي

شرح خبر: مأمورين در يك زد و خورد شديدي روبه‏رو شده، كلانتر بازار مجروح شده، رئيس پليس دستور تيراندازي داده...
... ساعت 15 : 10
... جمعيت فوق‏العاده زياد شده، از سه راه سيروس تا جلوي وزارت كشور مردم اجتماع دارند. در حدود صد پليس زخمي شده و چند ماشين پليس را شكستند. تعداد پليس خيلي كم است و قادر به حفظ نظم منطقه نيست.
... ساعت 35 : 10
منبع خبر: سرگرد صادقي

شرح خبر: سربازها عقب‏نشيني نمودند، مردم به ماشين‏هاي آتش‏نشاني حمله نمودند، سرگرد صادقي خطاب به اداره‌‌ي پليس مي‏گويد: كمك، كمك، كمك كنيد...
... ساعت 40 : 10
منبع خبر: سرگرد صادقي

شرح خبر: سربازها عقب‏نشيني كردند، پاسبان‏ها به تبعيت از آنها عقب‏نشيني مي‏نمايند. قبل از ورود سربازها روحيه‌ي مأمورين پليس بهتر بود. كمك كنيد، كمك. حمله خيلي شديد است مأمورين عقب‏نشيني مي‏كنند...
... ساعت 45 : 10
منبع خبر: در بي‏سيم

شرح خبر: حمله خيلي شديد است. مأمورين به سرعت عقب‏نشيني مي‏كنند. اوضاع خيلي وخيم است. جلو راديو خيلي شلوغ است. دستور تيراندازي داده شد...
... ساعت 11 : 10
منبع خبر:...

شرح خبر: به وزارت صنايع و معادن حمله شد. وزير وزارت صنايع و معادن تمناي كمك مي‏نمايد.
... تاريخ و ساعت ابلاغ دستور 15/11 روز 15/3/42
صادر كننده‌ي دستور: سرگرد سجادي از ستاد پليس تهران

در اين ساعت (50 : 11) سعدي شمالي و جنوبي به وسيله‌ي سربازان اشغال و مغازه‏ها عموماً بسته‏اند. در خيابان سعدي و اسلامبول مأمورين انتظامي بدون توجه به نوع اجتماع و يا رهگذران، بدون جهت راه را بر عابرين سد كرده و عده‏اي زن و بچه و كاسب را كه به طرف منازل خود مي‏روند مضروب مي‏نمايند؛[12] در نتيجه جمعيت رو به تزايد است و عده‏اي زن و بچه مصدوم شده‏اند... در دانشگاه ساعت 55 : 11 جلوي هنرهاي زيبا عده‏اي در حدود يكصد نفر از دانشجويان اجتماع كرده‏اند... و ضمناً تابلوي بزرگي كه بر روي آن نوشته شده است: «خميني را ديشب گرفته‏اند» جلوي درب دانشگاه نصب شده است...

يك كاميون افراد نظامي در چهارراه مخبرالدوله و خيابان اسلامبول و نادري مستقر شده‏اند...
يك دسته‌ي 150 نفري از دانشجويان دانشگاه، به حالت اجتماع مشغول دور زدن در داخل خيابان‌هاي دانشگاه هستند و سعي دارند عده‌ي بيشتري را به دور خود جمع نموده و سپس به طرف بازار حركت كنند...
در ساعت 45 : 11 عده‏اي در حدود چهارصد نفر از كارگران معادن اطراف كارخانه‌ي سيمان، دست از كار كشيده و آماده‌ي حركت و تظاهر هستند و مأمور گزارش مي‏دهد كه اين عده آماده‌ي حمله به طرف كارخانه و اطراف آن مي‏باشند...
عده‏اي قريب پانصد نفر از طرف بازار به طرف ميدان اعدام و ميدان شاهپور در حركت هستند و شعار «مرده باد شاه» مي‏دهند و رئيس كلانتري8 با مسلسل دستي به طرف جمعيت تيراندازي مي‏كند. عده‌ي زيادي براي اشغال اداره‌ي راديو در ميدان ارك به ساختمان راديو حمله نمودند و از طرف ژاندارم‏ها به آنها تيراندازي مي‏شود.

در ميدان گمرك و خيابان گلوبندك عده‏اي در حدود 200 نفر با حمل پرچم ملصق به عكس آيت‏اللّه خميني و تظاهر به نفع وي در حركت هستند و عده‌ي آنها مرتب افزايش مي‏يابد. دكاكين مشغول بستن مي‏باشند و يك جنازه نيز روي دست دارند.
دسته‏اي مجهز با چوب و چاقو به تعداد يك هزار نفر، پس از آنكه نظم توپخانه را به هم زده و با تيراندازي پليس مواجه شدند، در حالي كه پارچه‌ي آغشته به خوني را در پيشاپيش خود حركت مي‏دهند وارد لاله‏زار گرديده، براي اين عده از طبقات فوقاني ساختمان‏هاي لاله‏زار چوب و تخته ريخته مي‏شود. در اينجا از قواي پليس خبري نيست.

يك عده‌ي 500 نفري در حالي كه جنازه‏اي را به دوش دارند و لباس‏هاي آنان خوني و چوب‌هايي در دست آنها ديده مي‏شود، از سمت بازارچه قنات به سمت ميدان اعدام و بازار در حركتند...

... در اين ساعت (05 : 12) تظاهرات كنندگان، اداره‌ي تسليحات ارتش واقع در جنب راهنمايي را آتش زدند. سطح آتش و دود محوطه‌ي ميدان سپه را پوشانيده است...
... تاريخ و ساعت وصول خبر: روز 15/3/42 ـ ساعت 15 : 12
وسيله‌ي بي‏سيم ارتش اطلاع داده شد كه سالن محمدرضا پهلوي را هم آتش زده‏اند.

... تاريخ و ساعت وصول خبر: روز 15/3/42 ـ ساعت 35 : 1
دانشجويان دانشكده‌ي كشاورزي داخل دانشكده اجتماع كرده و شعار «توهين به خميني توهين به ملت است» مي‏دهند...
... تاريخ و ساعت وصول خبر: 5 : 16 روز 15/3/42
منبع خبر: تهران جنوبي كلانتري 18
شرح خبر: عده‏اي حدود دو تا سه هزار نفر به كارخانه‌ي پپسي كولا حمله، شيشه‏ها را شكسته، چند تلويزيون برده‏اند. تا اين ساعت كمكي نرسيده است. خود كلانتري نيز احتياج به كمك دارد. وضع خيابان‌هاي بخش غيرعادي است.

در اين ساعت (20 : 16) اول خيابان ارامنه بين مأمورين انتظامي و تظاهرات كنندگان تصادم و دو نفر پسر بچه مورد اصابت گلوله واقع، كه با تاكسي آنها را بردند.
در اين ساعت (شانزده) عده‏اي قريب يك هزار نفر از كسبه‌ي خيابان آذربايجان و كارون و قصرالدشت پس از خراب كردن كارخانه‌ي پپسي‏كولا، چوب به دست به طرف قصرالدشت جنوبي حركت و شعار مي‏دهند: «مرگ بر شاه و زنده باد خميني»
حمله‏كنندگان به كارخانه‌ي پپسي‏كولا و ضمايم آن در قسمت مونتاژ تلويزيون‏هاي آرـ سي ‌ـ آ خساراتي وارد و چند دستگاه تلويزيون به غارت برده‏اند...
... ساعت 15 : 17

در اين ساعت جمعي در حدود سي ـ چهل نفر از دانشجويان دانشگاه ضمن تظاهراتي اقدام به قطع تلفن‏هاي دانشگاه نموده و آنها شعاري به اين مضمون مي‏دهند:
«تا عزل شاه خائن نهضت ادامه دارد».
تعدادي از مهاجمين به اداره‌ي مجله‌ي تهران مصور حمله نموده و تعدادي از در و پنجره‌ي آن را شكسته ولي كارگران چاپخانه‌ي اين مجله و كاركنان آن به مقابل مهاجمين آمده و با نصايح، آنها را از ادامه‌ي خرابكاري باز داشتند...
... ساعت 20 : 17

در اين ساعت يك دسته از سربازان در حدود قنات‏آباد تا ميدان خيام اقدام به تفرقه جمعيتي كه در اين حدود آماده‌ي تظاهرات و خرابكاري بودند نموده، در نتيجه‌ي تيراندازي يك بچه 4 ساله و يك بچه 8 ساله كشته شده و مردم براي اطلاع از وضع كشته‏شدگان هر لحظه از منازل خارج ولي سربازان به شدت دفاع و حمله مي‏كنند. همچنين در اين نقطه يك جوان ديگر كشته شده است.
... تاريخ و ساعت وصول خبر: 15/3/42 ـ 15 : 17
منبع خبر: سرهنگ احترامي

شرح خبر: در حين مانور در خيابان شاه‏رضا جلو دانشگاه چند نفر مقتول و مصدوم شدند. مجروحين و مصدومين در خيابان افتاده‏اند.
... تاريخ و ساعت وصول خبر: 30 : 17 روز 15/3/42

منبع خبر: سركار سرگرد غرائي، كلانتر بخش 14 شرح خبر: طبق اطلاع واصله تعدادي در حدود هشت هزار نفر از تظاهرات كنندگان در حالي كه چراغ و پرچم در دست دارند به طرف ميدان ژاله در حركت هستند و مأمورين كلانتري در حدود 15 نفر پاسبان و يك كاميون سرباز در محل مستقر مي‏باشند. تقاضاي كمك فوري دارند.
... ساعت 55 : 17

در اين ساعت مأمورين نظامي به عده‏اي از تظاهرات كنندگان در خيابان ناصرخسرو مقابل عمارت تلگراف تهران اقدام به تيراندازي نموده، در نتيجه دو نفر به قتل رسيدند.
ساعت 15 عده‏اي از خرابكاران در خيابان شاپور، اول ارامنه اقدام به تظاهرات نموده كه قواي انتظامي مجبور به تيراندازي شد و در نتيجه دو كودك 11 و 9 ساله كشته شد و يكي از تظاهرات كنندگان با خون كشته‏شدگان در كنار مغازه‌ي خرازي ‏فروشي طاهري كه در محل حادثه مي‏باشد نوشت: اين خون دو كودك است. از ظهر تا ساعت 15 مجموعاً سه نفر در اين قسمت كشته شده‏اند.
ساعت 18 در ميدان سپه 4 عدد تانك و تعدادي جيپ حامل بي‏سيم مستقر و فعلاً در نواحي ميدان سپه آرامش برقرار است.
ساعت 18 در حوالي پارك شهر مخصوصاً قسمت شرقي و نزديك روزنامه‌ي اطلاعات مجموعاً عده‏اي در حدود دو هزار نفر به صورت دستجات پراكنده ديده مي‏شوند، ولي از اين عده تظاهرات و خودنمايي به چشم نمي‏خورد.
تاريخ: 15/3/42
ساعت: 50: 18
گوينده: معمار
گيرنده: نادري
وسيله ارتباط: تلفن
موضوع: تظاهرات
در خيابان سيروس دو نفر مجروح شدند...
در خيابان ري ازدحام است و صداي تيراندازي به گوش مي‏رسد.
طبق اطلاع خيابان شهباز و خيابان ژاله هنوز شلوغ است تيراندازي شد، عده‏اي مجروح شدند. تلفن‏ها از بهارستان به پايين قطع شده است...
ضمناً در خيابان شهباز كه تظاهرات كنندگان با مأمورين انتظامي در زد و خورد بودند حدود 14 نفر زخمي مشاهده شده است...
... تاريخ: 15/3/42
ساعت: 20 : 19
گوينده: مأمورين ويژه
گيرنده: بخش 312
وسيله ارتباط: تلفن
موضوع: تظاهرات تهران
نيم ساعت قبل در اثر اجتماع عده‏اي خرابكاران در خيابان شهباز بين ايستگاه ناصري و دروازه دولاب، مأمورين انتظامي اقدام به تيراندازي و ممانعت از اعمال خرابكارانه آنها نمودند... فعلاً آرامش در آن حدود برقرار ولي دستجات پراكنده در سركوچه‏هاي ممتد به اين حدود ديده مي‏شوند و تعداد مجموع آنها به 600 نفر مي‏رسد....
گزارشات مذكور نشان مي‌دهد كه علي­رغم دستگيري امام و قطع رابطه‌ي او با مردم، چگونه سامان اجتماعي جنبش به شكل خودجوش، هدايت نهضت را به عهده مي­گيرد و مانند يك روح واحد همه‌ي خواسته­هاي دسته‌ها را به سمت مشخص رهبري مي‌كند.

امام خميني(ره) در ميان رهبران جنبش‌هاي اسلامي معاصر شايد تنها رهبري باشد كه علي­رغم عدم حضور فيزيكي بر جسم و جان جامعه نفوذ داشته و از طريق اين نفوذ قادر بود گسترده­ترين حركت‌هاي سياسي _ اجتماعي را هدايت و رهبري كند. رژيم سلطنتي با وجودي كه تصور مي­كرد، با دور كردن امام از صحنه‌ي سياسي و اجتماعي ايران و حذف فيزيكي او از جامعه، مشكل نهضت امام خميني را حل خواهد كرد تا آخرين لحظه نيز متوجه نگرديد كه چنين روشي بستر مناسبتري براي امام بود تا از آن، جهت به حركت در آوردن مردم استفاده كند. امام در طول جنبش پانزده خرداد و انقلاب اسلامي بحراني­ترين دوران جنبش را از درون زندان و يا در تبعيد هدايت و رهبري كرد و اين رهبري يك رهبري منحصر به فرد در تاريخ معاصر ايران و جهان اسلام مي­باشد.
وقتي امام در پانزده خرداد سال 42 دستگير شد، نه سازمان سياسي مشخص بود كه حركت‌هاي مردم را در بيرون سازماندهي كند و نه رهبري جايگزيني وجود داشت كه در غياب رهبر اصلي، هدايت مردم را به عهده بگيرد. اما مردم به خوبي مي­دانستند كه بايد چه كار كنند و چه نقاط حساسي را مورد هدف قرار دهند و چگونه با رژيم برخورد نمايند. عده‌اي به سمت كاخ مرمر، مركز فرماندهي رژيم مشروطه‌ي سلطنتي، ‌عده‌اي براي تصرف راديو، بلندگوي دروغ پراكني‌هاي رژيم شاه و عده‌اي هم به سوي اداره‌ي تسليحات ارتش، مركز تهيه‌ي سلاح‌هاي كشتار جمعي شاه و عده‌اي هم سازمان فرهنگي ايران و امريكا مركز پشتيباني و تغذيه‌ي نظام‌هاي ديكتاتوري و قلب نگه­دارنده­ي نظام مشروطه‌ي سلطنتي را مورد حمله قرار دادند. هر تحليل­گري با ديدن اين حركت­ها تصور خواهد كرد كه حركت مردم، يك حركت سازمان­يافته‌ي آهنين و از پيش برنامه­ريزي شده با رهبري مقتدري است كه در قلب حركت، حضور فيزيكي داشته و از نزديك، وقايع و رخدادها و نحوه‌ي عمل مردم را هدايت مي‌كند، اما آنهايي كه در دل نهضت بودند مي­دانستند كه ‌اين رابطه و سازماندهي‌هاي مربوط به آن مبتني بر حضور فيزيكي رهبري در ميان مردم نيست، يك پيوند قلبي مبتني بر اعتقادات و آرمان‌هاست كه فقط شاخصه­ي مرجعيت شيعه و در رأس آن رهبر فرهمندي چون امام خميني است.

در چنين پيوندي خواسته‌ي امام و امت يكي مي­شد، بدون اينكه نيازي به حضور فيزيكي يا ابلاغ رسمي آن وجود داشته باشد. مردم از قبل مراكز حساس و پايه‌هاي دوام ديكتاتوري را مي­شناختند و مي­دانستند كه در يك جنبش اجتماعي كه مبتني بر آرمان­هاي ديني و رهبري مذهبي است، چه اهدافي را بايد تعقيب نمايند. در طول نهضت امام خميني از 15 خرداد سال 42 تا انقلاب اسلامي، اين پيوند هيچ­گاه ميان امام و امت قطع نگرديد و اين چيزي بود كه نظام استبدادي شاه و شبه روشنفكران وابسته به آن، از درك آن عاجز بودند.
در جنبش اسلامي امام خميني مردم، هر مكان، سازمان و رابطه‌اي را كه احساس مي‌كردند به نوعي نشان از نمود‌هاي ظاهري رژيم ديكتاتوري است، مورد تهاجم قرار مي­دادند، حتي كارخانه‌ي پپسي كولا كه در آن دوران معروف بود كه متعلق به فرقه­ي ضاله و وابسته‌ي بهاييه و يهودي‌ها است و باشگاه ورزشي شعبان بي‌مخ كه رگ و ريشه‌هاي آن در خدمت به ديكتاتوري قرار داشت و از آن به عنوان وسيله‌اي براي باج­گيري، قداره­بندي و اذيت و آزار مردم استفاده مي­شد نيز در اين حملات در امان نماند. گويي به مردم الهام مي­شد كه به كجاها بايد حمله كرد و ضربات را به كدام قسمت اركان رژيم وارد ساخت. شايد يكي از دلايل كشتار عظيم 15 خرداد سال 42 و پشتيباني­هاي رسانه‌اي و خبر پراكني‌هاي بعدي آن مبتني بر همين مسئله بود! رژيم احساس كرد مردم دقيقاً اهدافي را مورد حمله قرار مي­دهند كه بقاي نظام ديكتاتوري، وابسته به بقاي آن اهداف بود. كاخ سلطنتي،‌ راديو، تسليحات، ساختمان­هاي دولتي (عوامل اصلي بقاي بوركراس رژيم شاهنشاهي)، پليس و ارتش (ابزار سركوب رژيم)، سازمان فرهنگي ايران و امريكا، مراكز وابسته به فرقه‌هاي ضاله و منحرف (نشان حضور اسرائيل و انگليس در ايران) و خلاصه هر چيزي كه رژيم ديكتاتوري پهلوي را روي پا نگه داشته بود.
همه‌ي اين اهداف خطوط مقدماتي جبهه‌ي جنگي بود كه نظام ديكتاتوري شاه در مقابل مردم گشوده و امام در صحبت‌هاي خود، همه‌ي اين خطوط را مورد تهاجم قرار داده بود. بنابراين نهضت پانزده خرداد در اين مرحله، از قبل ساماندهي شده بود و دستگيري امام و حذف فيزيكي او از صحنه‌ي مبارزات نه تنها تأثيري در حركت مردم نداشت بلكه بهانه‌اي براي ساماندهي جدي­تر در مقابل نظام ديكتاتوري مي­شد و اين دقيقاً همان اشتباهي بود كه هر رهبر هوشمندي آرزو داشت، رقيب او مرتكب شود. رژيم شاه با دستگيري امام خميني در پانزده خرداد اين اشتباه فاحش را مرتكب شد و با دستگيري‌هاي سراسري روحانيت، كشتار وحشيانه‌ي مردم و اعلام حكومت نظامي در تهران و بسياري از شهرستان‌ها به طور جاهلانه‌اي در سطح گسترده‌اي با مراكز ديني، ‌مرجعيت و مردم درگير شد.

اعلام حكومت نظامي نه تنها وحشتي در دل مردم ايجاد نكرد، بلكه نهضت را وارد مرحله‌ي جديدي نمود. وقتي نصيري جلاد معروف ساواك به عنوان فرماندار نظامي تهران اطلاعيه‌اي صادر و در آن رفت و آمد در پايتخت و حومه را از ساعت 8 بعد از ظهر ممنوع كرد مردم به‌ اين اطلاعيه خنديدند. با وجودي كه اطلاعيه بسيار تهديد آميز... و در آن گفته شده بود:

براي حفظ امنيت و آسايش مردم تهران و تأمين آزادي كسب و كار ساكنان پايتخت، هيئت وزيران در جلسه‌ي مورخه‌ي پانزدهم خرداد ماه تصويب نمودند كه در تهران و حومه مقررات حكومت نظامي براي مدت پنجاه روز برقرار گردد. وزارت جنگ مأمور اجراي مفاد اين تصويب­نامه مي‌باشد...[13]
در پي تصويب حكومت نظامي از جانب دولت و اعلام آن از رسانه‌هاي گروهي فرمانداري نظامي طي اعلاميه‌اي در سه ماده اعلام كرد:
چون به موجب تصويب­نامه‌ي هيئت دولت به منظور حفظ آرامش و امنيت عمومي و رفاه اهالي محترم پايتخت و حومه و جلوگيري از اعمال سوء و اخلالگري عناصر مفسده جو، مقرر است حكومت نظامي در تهران و حومه برقرار گردد و متن تصويب­نامه‌ي دولت نيز از راديو به استحضار عامه رسيده است، اينك لازم مي­داند موارد زير را جهت اطلاع اهالي محترم پايتخت اعلام و انتظار دارد كه در حفظ نظم و آرامش با مأمورين انتظامي نهايت درجه‌ي همكاري فرمايند:
1. از اين تاريخ تا صدور اعلاميه‌ي ثانوي از ساعت 22 تا 5 صبح عبور و مرور در شهر و حومه مطلقاً ممنوع است و چنانچه به دستور توقف مأمورين انتظامي توجه ننمايند به سوي آنان تيراندازي خواهد شد.
2. اجتماعات به كلي قدغن است و افراد و اشخاص حق توقف و اجتماع در معابر را نداشته و...
3. افرادي كه شغل و كار آنها ايجاب مي‌كند هنگام شب از خانه خارج شوند از قبيل اطبا، داروسازان و غيره بايد اجازه‌ي مخصوص از فرمانداري نظامي تحصيل نمايند...
فرمانداري نظامي تهران و حومه ـ سپهبد نصيري[14]
اما اين تهديدها و تداركات نظامي براي اجراي آنها به جايي نرسيد و با طلوع صبح هزاران تن از مردم مسلمان و از جان گذشته‌ي تهران به پشتيباني از امام و نهضت او به خيابان‌ها ريختند و با فرياد «يا مرگ يا خميني» به استقبال ارتش شاه و ماشين‌هاي جنگي او رفتند و شعار مرگ بر شاه مسلمان­كش، مرگ بر ديكتاتور خونخوار فضاي پايتخت و حومه را پر كرد و بدين­سان حماسه‌ي 15 خرداد سال 42 به تاريخ تبديل شد. تاريخي كه بر تارك تحولات سياسي ـ اجتماعي دوران اخير ايران و جهان اسلام درخشيد.
گزارش‌هاي لحظه به لحظه‌ي شهرباني و ساواك نشان مي­دهد كه چگونه حماسه‌ي پانزده خرداد به عنوان يك رخداد از هزاران رخداد اين كشور تبديل به تاريخ شد و با خود فصل جديدي از دگرگوني­هاي اجتماعي ايران را در راه آزادي، استقلال و تأسيس حكومت مبتني بر آرمان­ها و اعتقادات پايه­ريزي كرد:
... تاريخ و ساعت وصول خبر: 35 : 8 روز 16/3/42
منبع خبر: آقاي احدي، ساواك تهران، شماره 3
شرح خبر: قريب دويست نفر از دانشجويان دانشگاه مقابل دانشكده‌ي پزشكي تجمع كردند و در مورد اقدامات دولت و مقامات عاليه صحبت مي‏نمايند و شعارهاي مخالف مي‏دهند. جمعيت آنها تدريجاً رو به تزايد است.
... ساعت 45 : 8 ـ 16/3/42

تعدادي جمعيت در بازار شعار پارچه‏اي همراه داشته كه يك طرف آن فارسي و طرف ديگر آن لاتين نوشته شده، ليكن متن آن تاكنون معلوم نگرديده است.


... تاريخ و ساعت وصول خبر: 46 : 8 روز 16/3/42
... دانشجويان اخلالگر، دانشكده‏هاي حقوق و فني و پزشكي را تعطيل نمودند... «تا مرگ شاه خائن، نهضت ادامه دارد» متن شعار مي‏باشد.
... تاريخ: 16/3/42
ساعت: 50 : 8
گوينده: افراشته
گيرنده: نادري
وسيله ارتباط: تلفن
موضوع: اجتماع در جلوي بازار
در داخل بازار تجمع زيادي وجود دارد. در خيابان بوذرجمهري، سبزه‏ميدان، جلوي وزارت كشور نيز اجتماع مردم زياد است. مأمورين انتظامي به قدر كافي وجود ندارد. تمام دكاكين مناطق فوق بسته است.

... تاريخ: 16/3/42
ساعت: 15 : 9
گوينده: افراشته
گيرنده: شيخان
در جلوي بازار عده‌ي زيادي اجتماع نموده و با چوب و چماق مجهز مي‏باشند و فقط ...عده‌ي كمي پاسبان وجود دارد و از سرباز خبري نيست. اوضاع باز خوب نيست و اجتماع‏كنندگان تصميم دارند مانند روز قبل شروع به تظاهرات نمايند.

... تاريخ: 16/3/42
ساعت: 25 : 9
گوينده:...
گيرنده: نادري
...
در جلوي بازار اجتماع خيلي زياد است. پارك شهر مجدداً شلوغ شد. در جلوي بوذرجمهري تيراندازي شروع گرديد. به ساواك تهران اطلاع داده شد.


... تاريخ و ساعت وصول خبر: 30 : 9 ـ 16/3/42
منبع خبر: ساواك تهران
شرح خبر: دانشجوياني كه به داخل دانشگاه رفته بودند در مقابل دانشكده‌ي علوم، اجتماع و دانشجو هاشم سلطاني براي آنها سخنراني و شعار مي‏دهند: «تا مرگ شاه خائن، نهضت ادامه دارد» «مرگ بر ديكتاتورها».
در همين ساعت، بيست نفر از طرف درب جنوبي به مقابل دانشكده‌ي علوم آمده و گفتند پليس وارد شد. مجتمعين بلافاصله از درب‏هاي دانشگاه متواري شدند.


... تاريخ و ساعت وصول خبر: 35 : 9 روز 16/3/42
منبع خبر: آقاي احدي از ساواك تهران، شماره 13
شرح خبر: در دانشكده‌ي پلي‏تكنيك شعاري به مضمون «مرگ بر اين ديكتاتور خون‏آشام» نصب گرديده و دانشجويان دانشكده‌ي مزبور مشغول تحريك سايرين هستند كه تظاهراتي انجام و در صورت امكان دبيرستان البرز و دانشكده‏هاي همجوار خود را به تظاهرات وارد نمايند.


... تاريخ و ساعت وصول خبر:35 : 9 روز 16/3/42
منبع خبر: آقاي احدي از ساواك تهران، شماره 14
شرح خبر: در حدود 150 نفر دانشجو در مقابل درمانگاه دانشگاه كه در بالاي زمين ورزش واقع شده اجتماع نمودند و دو نفر از دانشجويان بقيه را وادار مي‏نمايند كه به كمك مردم مسلمان بشتابند و دانشجويان آمادگي خود را براي راه انداختن آتش‏سوزي اعلام و در نظر دارند به سمت بازار عزيمت نمايند.


... تاريخ و ساعت وصول خبر: 55 : 9 روز 16/3/42
منبع خبر: سركار سرگرد احمدي
شرح خبر: طبق اطلاع رسيده عده‏اي در حدود دو يا سه هزار نفر به دستجات كوچك و متفرق از خيابان‌هاي مختلف به طرف پپسي‏كولا مي‏روند. كلانتر با عده 13 نفر پاسبان و ژاندارم به محل مي‏رود و تقاضاي كمك دارد.


... تاريخ و ساعت وصول خبر: 45 : 10 روز 16/3/42
منبع خبر: آقاي احدي از ساواك تهران، شماره 15
شرح خبر: به‏طوري كه خبر دادند در ساعت 9 صبح يك نفر در چهارسوق كشته شده و اين جنازه فعلاً در مسجد سيد عزيزاللّه است و جمعيت در اين مسجد فوق‏العاده زياد است و اگر متفرق نشود در بازار شروع به تظاهرات خواهد كرد.


... تاريخ و ساعت وصول خبر: 00 : 11 روز 16/3/42
منبع خبر: آقاي احدي از ساواك تهران، شماره 16
شرح خبر: به‏طوري كه اطلاع از كرج مي‏رسد عده‏اي در حدود صد نفر از دانشجويان دانشكده‌ي كشاورزي در محوطه‌ي دانشكده به حركت در آمده و شعارهاي زننده‏اي عليه اعلي‌حضرت همايوني مي‏دهند و الساعه به طرف درب خروجي دانشكده در حركتند.


تاريخ و ساعت وصول خبر: 10 : 11 روز 16/3/42
منبع خبر: آقاي احدي از ساواك تهران
شرح خبر: پيرو گزارش قبلي جنازه‏اي كه از چهارسوق كوچك به مسجد سيد عزيزاللّه حمل شده مربوط به سيد مرتضي مجتهدزاده معمم مي‏باشد كه به وسيله‌ي چهار گلوله از پشت‏بام مسجد به او شليك شده است. فعلاً عبا و عمامه‌ي سيد مرتضي را به روي او كشيده و جمعيت بتدريج به اطراف او جمع مي‏شوند.


تاريخ: 16/3/42 ساعت: 12 روز: پنجشنبه ماه: خرداد
گوينده: مأمورين ويژه
گيرنده: بخش 312
وسيله ارتباط: تلفن
موضوع: تيراندازي بدون جهت مأمورين
اطلاع تأييد شده حاكي است (كه) بعضي از مأمورين نظامي حتي در خيابان‌هاي خلوت شهر هنگام عبور با جيپ يا وسيله‌ي نقليه خود، بدون جهت به طرف عابرين پياده‏رو شليك مي‏كنند. در چند نقطه مأمورين ناظر اين جريان بوده‏اند، و همچنين خبر مي‏رسد مأمورين انتظامي حتي در موقعي كه تظاهرات خاتمه يافته و عابرين به علت مسدود شدن راه‌ها اجباراً آرام در پياده‏روها ايستاده‏اند، با سرنيزه و شليك گلوله به طرف آنها حمله مي‏كنند و به اين ترتيب عده‏اي از اطفال و عابرين بدون جهت كشته يا زخمي شده‏اند.


به‏طوري كه... كسب اطلاع شده مقارن ظهر روز 17/3/42 در جاده‌ي كرج، بين پپسي‏كولا و ميدان 24 اسفند، تظاهرات كنندگان يك جيپ استيشن پليس را آتش زدند و راننده‌ي آن را نيز كشته‏اند. ضمناً تظاهرات كنندگان قصد حمله و تصرف كلانتري 12 را داشته‏اند ولي به وسيله‌ي مأمورين كلانتري دفاع شده و بالنتيجه عده‏اي كشته شده‏اند.


... تاريخ حادثه: 18/3/42
ساعت: 45 : 8
دانشجويان دانشگاه، دانشكده‏ها را ترك نموده و عده‏اي در حدود 300 نفر در مقابل دانشكده‌ي علوم، اجتماع كرده و شعار مي‏دهند: «درس بر ما حرام است».
... تاريخ حادثه: 18/3/42 ـ ساعت 00 : 9
دانشكده‌ي فني و حقوق تعطيل شده و دانشجويان خارج شدند و در حال حاضر عده‏اي در حدود هفتاد نفر جلوي دانشكده‌ي دندانپزشكي مشغول دادن (اين) شعار هستند: «شاه خائن نمي‏خواهيم» اين عده به دانشكده‌ي دندانپزشكي وارد شده، آنجا را نيز تعطيل كردند.


...تاريخ: 18/3/42
ساعت:10 : 9
گوينده: ساواك تهران
گيرنده: اداره‌ي يكم عمليات
...شيخ جواد دولابي كه در مسجد ولي‏عصر (واقع) در خيابان دولاب نماز جماعت مي‏خواند در روز يازدهم محرم كفن به گردن كرده بود و تقريباً هزار نفر همراه او به خيابان شهباز آمده بودند. فعلاً دستور داده كه براي روز هفته شهدا بايد ايستادگي كرد و مثل ديگران يا كشته شد، يا زندان.
وضع عمومي بازار متشنج به نظر مي‏رسد، بدين ترتيب كه مغازه‏ها عموماً بسته و دسته‏هاي 30 نفري در فاصله‏هاي متوسط متوقف يا در حركتند. به‏ نظر مي‏رسد كه منتظر اجراي برنامه‏اي باشند... عموم دستفروشان بازار با وجودي كه دكه‏هاي خود را بسته‏اند كنار چوب‏هاي چادر خود آماده ايستاده‏اند...


...تاريخ: 18/3/42
ساعت: 20 : 9
گوينده: ساواك تهران
گيرنده: اداره‌ي يكم عمليات
... دانشجويان در نظر دارند به‏طور دمونستراسيون در دانشگاه حركت نمايند. در حال حاضر شعار دانشجويان: «دانشگاه تعطيل است، تا مرگ شاه خائن، نهضت ادامه دارد» مي‏باشد.


تاريخ: 18/3/42
ساعت: 10 : 11
دانشجويان دانشكده‌ي كشاورزي كرج در حال حاضر متفرقند. شعار صبح دانشجويان اين بوده است:
1ـ درود بر روان شهداي روز چهارشنبه و پنجشنبه، 2ـ زنده و پاينده باد خميني، 3ـ تا مرگ شاه خائن، نهضت ادامه دارد.
ساواك تهران

پانزده خرداد، افول تمثال نظام مشروطه‌ي سلطنتي و ديكتاتوري در ايران:

پانزده خرداد فصل جديدي از تاريخ تحولات دوران معاصر قلمداد شده است و محققين و مورخين آن را سرآغاز افول تمثال نظام مشروطه‌ي سلطنتي و ديكتاتوري در ايران دانسته­اند. امام خميني(ره) از بدو ورود به صحنه‌ي مبارزات مردم ايران بر خلاف روش­هاي پيشينيان، آرمان سقوط نظام شاهنشاهي و تأسيس حكومت اسلامي در سر داشت. لذا از همان ابتدا وجاهت عقلي و شرعي پايه‌هاي مشروعيت نظام مشروطه‌ي سلطنتي و شبه روشنفكري وابسته به آن را مورد ترديد قرار داد. اين روش به طور كلي پشتوانه‌هاي عقلي و مذهبي رژيم پهلوي را متزلزل و راهي براي دفاع عقلي و شرعي از آن باقي نمي‌گذاشت. نظام شاهنشاهي از زمان ورود امام به صحنه‌ي مبارزات سياسي تا دوران سقوط، دلهره­ي مشروعيت عقلي و شرعي را به عنوان كابوسي دردآور به همراه داشت و همين كابوس نه تنها منطق عقلي رژيم را در برخورد با مرجعيت، دين و آرمان­هاي مردم زايل كرد حتي منطق تاريخي اين رژيم را در چشم انداز دويست ساله‌ي اخير ايران كور كرد. با وجودي كه شبه روشنفكران وابسته به نظام مشروطه‌ي سلطنتي و اليگارشي رژيم پهلوي ديده بودند كه در رأس همه‌ي نهضت­هاي سياسي ـ اجتماعي دوران معاصر ايران حضور روحانيت و مرجعيت و نهادهاي ديني يك ركن اساسي از اركان تحولات ايران بود و هيچ ديكتاتوري نتوانسته بود اين حضور و رابطه را مورد ترديد قرار داده يا تضعيف كند. اما در پانزده خرداد سال 42، رژيم آن خطاهاي تاريخي را مرتكب شد و پس از دستگيري امام و كشتارهاي عظيم پانزده خرداد... به همان ابزارهاي پوسيده و شناخته شده‌‌ي فرار به جلو و دروغ پردازي و صحنه سازي­هاي شبه تاريخي توسل جست. در اينجا نمونه‌هايي از اين دروغ پردازي­ها كه نشان از استيصال نظام شاهنشاهي و فقدان منطق عقلي، تاريخي و شرعي اين رژيم بوده و تا قبل از پانزده خرداد در هاله­اي از عوام­فريبي­هاي مذهبي و تاريخي قرار داشت، آورده مي­شود:
1.گنده‌ترين دروغ نظام مشروطه‌ي سلطنتي انتساب نهضت امام خميني (ره) به تحريكات خارجي آن هم به ارتش سرخ شوروي و كمونيست­هاي بي‌دين بود. اين دروغ تاريخي را شاه در نطق 17 خرداد 42 در همدان اظهار كرد:
... در چهارشنبه پانزدهم خرداد ارتجاع سياه چه كرد؟ كتابخانه‌ي پارك‌ شهر را آتش زد، يعني هرچه كه مطابق علم و سواد و احتياجات امروز باشد به درد او نمي‌خورد... ارتجاع سياه به اتوبوس­هايي كه دختران دانش آموز را حمل كرد، حمله كرد... ارتجاع سياه به زن­هاي بي‌دفاع در خيابان‌هاي تهران حمله كرد... ارتجاع سياه در آن روز لوله كشي آب را خراب كرد، براي اينكه لابد آب تصفيه شده خوردنش حرام است و آب جوي كثيف لابد آن مباح است...[15]
نيز ادعا كرد كه:
... بلواي پانزدهم خرداد 1342 بهترين نمونه‌ي اتحاد نامقدس ارتجاع سياه و قواي مخرب سرخ بود... اوباشان يا فريب خوردگاني كه در اين بلوا شركت داشتند چه كردند؟ در خيابان‌هاي تهران به زن­هاي بي‌دفاع حمله بردند، اتومبيل‌هاي حامل دختران دانش آموز را شكستند، كتابخانه‌ي پارك شهر را آتش زدند، ورزشگاه را خراب كردند، مغازه‌هاي مردم را به تاراج بردند...[16]

چگونه ممكن بود، قيام يك مرجع بزرگ و پيروان او را به جايي منتسب كرد كه نه تنها نسبتي با دين نداشت، بلكه عناصر وابسته به آن در داخل كشور و در رأس آن حزب توده و ساير جريان­هاي چپ، به طور كلي نهضت امام خميني و جنبش پانزده خرداد را جنبشي قشري و شورشي كور و فاقد پشتوانه‌هاي طبقه‌ي كارگر تلقي مي­­كردند؟
مردمي كه به خيابان‌ها ريخته بودند و كشته دادند و مي­ديدند كه گروه‌هاي چپ و راست حتي دفاع از نهضت امام خميني را در حد يك اعلاميه بر نمي‌تابيدند، از چنين دروغ آشكاري چه برداشت مي­كردند؟ چگونه امكان داشت قيام كنندگان مسلمان قم، تهران، ورامين، كاشان، آران، اصفهان، نجف آباد، همايون شهر، خمين، تبريز، اردبيل، بابل، ساري، بهشهر، گرگان، رشت، اهواز، دزفول، كرمانشاه، شيراز و سراسر شهرها و روستاهاي ايران[17] را كه در دفاع از حريم مرجعيت شيعه و پاسداري از دين به خيابان‌ها ريخته و كشته داده بودند، وابسته به ارتش سرخ شوروي معرفي كرد و در پانزده خرداد از اتحاد ارتجاع سرخ و سياه حرف زد؟

قيام 15 خرداد از ديد استكبار جهاني

شاه در كتاب انقلاب سفيد مدعي مي‏شود كه رهبر 15خرداد «ارتباط مرموزي با حزب توده داشته و آنها بودند كه مقام او را به عرش رسانيدند»! در صورتي كه حزب توده و ارباب آن (شوروي) از نهضت اسلامي امام خميني سخت وحشت كردند و آن را سد بزرگي در مقابل پيشرفت آرمان­هاي حزبي ديدند، از اين رو، با تمام قوا عليه 15 خرداد دست به تبليغ زدند و همانند جهانخواران غربي پشت سر شاه قرار گرفته و گفته‏هاي او را تكرار كرده و تا آنجا كه توانستند نهضت اسلامي ملت ايران و رهبر آن را مورد تاخت و تاز قرار دادند!

راديو مسكو شب 16 خرداد، نهضت 15 خرداد را چنين مورد ارزيابي قرار داد:
عناصر ارتجاعي ايران كه از اصلاحات اين كشور مخصوصاً اصلاحات ارضي ناراضي هستند و افزايش حقوق اجتماعي و توسعه‌ي آزادي زنان ايران را باب ميل خود نمي‏بينند، امروز در تهران، قم و مشهد تظاهرات خياباني بر پا كردند. آشوب كه به وسيله‌ي عده‏اي ايجاد شده، به قصد ضديت با اصلاحاتي بود كه از طرف حكومت ايران در دست اجراست و يا برنامه‏هاي آنها در دست تهيه است. رهبران بلوا و محركين اصلي آن برخي از رهبران مذهبي بودند و عناصر ارتجاعي، بازار را به آتش كشيدند، چند مغازه را مورد حمله قرار داده و غارت كردند، اتومبيل‏ها و اتوبوس‏ها را در هم شكستند و به چند اداره‌ي دولتي نيز حمله‏ور شدند.
راديو مسكو در اين ارزيابي جز تكرار اتهامات راديو سلطنتي ايران چيزي نمي­گويد و با به كارگيري كلمه‌ي «ارتجاع»، «مخالف اصلاحات» و ديگر الفاظ رسمي و حرفه­اي جنبش آزادي­خواهي ملت مسلمان ايران را مورد تهاجم قرار مي­دهد.

راديو پيك ايران در همين شب به پيروي از ارباب خود همان گفته‏هاي راديو ايران را در مورد امام خميني و قيام 15 خرداد تكرار كرد و امام را «مرتجع» مي­خواند!

پشتيباني دولت شوروي از شاه و تاخت و تاز او به نهضت 15 خرداد تنها به سطح راديو محدود نبود، بلكه روزنامه‏هاي شوروي نيز يكي پس از ديگري به ياري شاه شتافتند و به سهم خود از حمله و دشنام به قهرمانان 15 خرداد و رهبر آنان خودداري نورزيدند. روزنامه‌ي «ايزوستيا» ارگان دولت شوروي در 17 خرداد 42 (7 ژوئن) مي­نويسد:

... در تهران و مشهد و قم و ري به تحريك عده‏اي از روحانيون مرتجع مسلمان آشوب و بلوايي بر پا شد.
آشوب‏طلبان براي مبارزه عليه اصلاحات ارضي دولت از ايام سوگواري مرسومي... استفاده نموده و عده‏اي از جوانان متعصب عقب افتاده چند مغازه را و چند اتومبيل را واژگون كردند.

و بالاخره مجله‌ي هفتگي عصر جديد ـ چاپ مسكو ـ در تاريخ 19 ژوئن 1963 (29خرداد 1342) زير عنوان «توطئه‌ي مرتجعين ايران» مي­نويسد :

هر سال در ماه مقدس محرم يك فستيوال مذهبي به يادبود شهادت امام حسين در ايران اجرا مي‏گردد. مؤمنين در حالي كه لباس عزا به تن دارند در مساجد تجمع كرده، دسته‏جمعي حركت مي‏نمايند. اين مراسم امسال نيز به همان وضع هميشگي انجام گرفت. در پنجم ژوئن كه تاريخ رسمي خاتمه‌ي اين مراسم بود، جمعيت عظيمي در ميدان نزديك بازار تجمع كرده و در حالي كه چاقو و چوب به دست گرفته بودند و شعارهاي ضد دولتي مي‏دادند به طرف وزارت كشور به حركت درآمدند. وقتي كه جمعيت نزديك وزارت كشور رسيد، پليس چندين تير اخطار به سوي هوا شليك كرد ولي جمعيت متفرق نگرديدند و شروع به خراب كردن ساختمان و شكستن درها و پنجره‏هاي آن نمودند. لذا پليس شروع به تيراندازي كرد و جمعيت در حالي كه كشته‏ها و زخمي‏ها را به جا گذاشته بودند متفرق گرديدند. اغتشاشات در محلات ديگر پايتخت نيز به وقوع پيوست.
...جمعيت به پليس حمله نموده و ماشين‏هاي پليس را واژگون و آتش زدند. در چند ناحيه‌ي شهر آتش‏سوزي رخ داد. دولت از ارتش مدد خواست‌ و حكومت نظامي اعلام كرد و زره‏پوش‏ها براي محافظت مراكز عمده‌ي شهر، مقر شاه و نخست‏وزيري مستقر شدند... تظاهرات ضد حكومتي همچنان در شهرهاي مشهد، تبريز، شيراز، قم و ري به وقوع پيوست... سخنگويان رسمي مي‏گويند كه تمام اين اغتشاشات خود به خود به وجود نيامده، بلكه نتيجه‌ي توطئه‌ي رهبران مرتجع و آخوندهاي مسلمان بوده است. سي تن از ملاهاي تراز اول دستگير شده و در ميان آنان نام آيت‏الله خميني... ديده مي‏شود... آخوندها قدرت فراواني در ميان طرفداران فرقه‌ي شيعه دارند و به دلايل تاريخي، تعصب مذهبي در ميان شيعيان هنوز خيلي قوي بوده و در ماه محرم اين تعصب به حداكثر شدت خود مي‏رسد.
خميني و طرفدارانش از اين تعصب مردم بهره‏برداري كردند و علناً عليه دولت به توطئه‏هايي دست زدند. آنها ادعا كردند كه دولت قصد بر انداختن قوانين اسلام را دارد. آنها از تعصب مذهبي مردم سوء استفاده كرده آنها را اغفال كردند. آنها اصلاحات اجتماعي دولت و حقوق مشترك به بانوان را بهانه كرده، مردم را بر ضد دولت برانگيختند. در اثر تبليغات آنها اشخاصي كه از تعصب كور شده بودند به خيابان‌ها ريخته، به آشوب و بلوا دست زدند... ملاهاي مسلمان ايران صاحبان زمين فراواني هستند و ترس از دست دادن اين اراضي باعث مخالفت آنها با دولت شده است... با دلايل كافي مي‏توان تصور كرد كه ملاها با تمام عناصر ارتجاعي مخصوصاً فئودال‏ها در جريانات اخير همكاري داشته‏اند... اگر چه نظم در تهران و ساير شهرها برقرار شده. ليكن وضع هنوز بحراني مي‏باشد. ملاهاي مرتجع هنوز تسليم نشده و به دسيسه‏هاي ضد دولتي خود و پخش اعلاميه ادامه مي‏دهند...
اين همكاري و اتحاد نامقدس ابرقدرت‏ها و استعمارگران راستي و چپي در حمله به نهضت امام خميني، نمايانگر عظمت سياسي و اجتماعي او و ميزان اهميت و اصالت نهضت اسلامي و اثرات ژرف و مثبت آن در ميان ملت مسلمان و زحمتكش ايران بود كه به ‏طور محسوس و چشمگيري منافع ابرقدرت‏ها و احزاب و سازمان‌هاي وابسته به آنها را در داخل به خطر مي‏انداخت.

2ـ امريكا كه موجوديت خود را در ايران در گرو اجراي «انقلاب سفيد» مي‏ديد و سرسختانه خواستار اجرا و پياده شدن آن بود، با قيام امام عليه اين رفرم استعماري و اسارت‌بار، همه چيز خود را در معرض خطر و نابودي انگاشت. از اين رو با تمام نيرو و امكانات عليه امام خميني و نهضت ضداستعماري او بسيج شد. كمونيست‏ها نيز كه با آغاز نهضت اسلامي ايران به رهبري امام ديگر نمي‏توانستند در ميان طبقات محروم و رنجديده‌ي اجتماع نفوذ كرده، آنان را به اسم آزادي در جهت منافع شوروي قرار دهند، سخت احساس خطر كردند و امام خميني و نهضت او را عليه خود و منافع خويش پنداشتند و خود را ناچار مي‏ديدند كه با امپرياليسم غرب و رژيم دست‏نشانده‌ي آن در ايران، همصدا شوند و براي سركوبي نهضت با آنان همكاري نزديك و همه‏جانبه‏اي داشته باشند. چنانكه با امپرياليسم انگليس و رژيم دست‏نشانده‌ي رضاخان قلدر در سركوبي جنبش اسلامي جنگل همكاري همه‏جانبه‏اي داشتند.

علي‏رغم تلاش بي‏امان استعمارگران شرق و غرب در آلوده ساختن چهره‌ي انقلابي قيام 15 خرداد و سيل تهمت به قهرمانان آن رخداد تاريخي، حقايق در زير پرده پوشيده نماند و بسياري از واقعيت‏ها از لابه‏لاي قلم نويسندگان غربي كه مي‏كوشيدند قيام ملت ايران در 15خرداد را ارتجاعي، غير ملي و آنارشيستي وانمود سازند، بروز كرد و شاه و حاميان غربي و شرقي او را بيش از پيش رسوا كرد؛ و از آنجا كه درج همه‌ي مقاله‏ها و نوشته‏هاي روزنامه‏هاي غربي درباره‌ي 15 خرداد و بررسي و تفسير آن نياز به كتابي جداگانه دارد و از مجال اين نگارش بيرون است، به آوردن ترجمه‌ي برخي از نوشته‏هاي مطبوعات خارجي اكتفا مي‏گردد.

روزنامه‌ي الاهرام ـ چاپ قاهره ـ در تاريخ پنجشنبه 16 خرداد 42 زير عنوان: «تهران شعله‏ور گرديده و اهالي آن با صداي بلند، براندازي نظام حاكم و قطع رابطه با اسرائيل را مي‏خواهند» نگاشت:

ديروز تهران از آتش خشم مردم شعله‏ور شد و زبانه‏هاي آتش به شهرهاي ديگر كشيد. نيروي نظامي و ارتش شاه با تانك و توپ و زره‏پوش به خيابان‌ها آمد و صدها نفر از تظاهرات كنندگان كشته و زخمي شدند. نيروي نظامي كه به مسلسل سنگين مجهز مي‏باشد. كاخ شاه را احاطه كرده و راه‌هايي را كه به كاخ منتهي مي‏شود، بسته است.
تظاهرات قهرآميز مردم ـ كه ناظران سياسي آن را شديدترين تظاهرات ضد شاه پس از سقوط دولت دكتر مصدق در سال 1953 مي‏خوانند ـ وقتي آغاز شد كه زعيم ديني، آقاي روح‏الله خميني و ياوران او دستگير شدند كه موجب شد تظاهرات به يك انقلاب كاخ برانداز تبديل شود. تظاهرات كنندگان و هيئت‏هاي ديني كه به مناسبت ماه محرم سياهپوشند، با شعار مرگ بر شاه به اداره‌ي انتشارات و راديو هجوم كردند و كوشيدند آن را اشغال كنند و نيز به ساختمان‏هاي وزارت دارايي، وزارت خارجه و اداره‌ي روزنامه‌ي اطلاعات كه وابسته به شاه مي‏باشد، حمله كردند و آن را به آتش كشيدند و ماشين‏هاي ارتشي را سنگ‏باران كرده، يك جيپ ارتش را پس از واژگون ساختن آتش زدند. پليس با مسلسل و گاز اشك‏آور به تظاهرات كنندگان يورش برد و عده‏اي را كشته و زخمي ساخت. بنا به اظهار شاهدان عيني در همان ساعات اول تظاهرات صدها نفر كشته شدند؛ و دامنه‌ي انقلاب به مشهد كه در شمال شرقي ايران قرار دارد نيز كشيده شد و يكي از افراد پليس در اين شهر به قتل رسيد و نيز در شهر مقدس قم، انقلاب مردمي به وقوع پيوست.
همين روزنامه در روز 17 خرداد 42 زير عنوان «آتش در تمام شهرهاي ايران شعله‏ور شده است» چنين مي‏نويسد:
انقلاب مردمي سراسر ايران را فراگرفته است و تلاش بي‏امان ارتش كه به تانك و زره‏پوش مسلح است، در سركوب انقلاب به جايي نرسيده است. نيروهاي انتظامي تهران را در اشغال خود دارند ولي توده‏هاي مردم توانستند حلقه‌ي محاصره‌ي پليس را شكسته، براي چندمين بار به منظور اشغال ساختمان اداره‌ي انتشارات و راديو كوشش به عمل آورند. ارتش با تجهيزات بيشتري به حفاظت از كاخ شاه پرداخته و شاه همراه خانواده‌ي سلطنتي كاخ را ترك گفته و به كاخ سعدآباد كه در خارج تهران قرار دارد گريخته است. بنابر نوشته‌ي روزنامه‌ي اطلاعات، شاه شخصاً رهبري سركوبي انقلاب مردمي را بر عهده دارد و علي‏رغم حكومت نظامي و منع رفت و آمد از طرف دولت، دانشجويان دانشگاه‌ها نيز به انقلابيون پيوستند و آزادي زعماي ديني خود را مي‏خواهند و بالاي درب ورودي دانشكده‌ي صنعتي پلاكي بالا برده‏اند كه: «مرگ بر شاه خون‏آشام».
دامنه‌ي انقلاب به شيراز نيز كشيده شده و در آن شهر چند پاسبان و يك افسر پليس به شدت زخمي شده‏اند. آتش انقلاب در شيراز وقتي زبانه كشيد كه 6 تن از علماي برجسته و زعيم آنان، روح‏الله خميني بازداشت شدند.
در تهران نيز تظاهرات قهرآميز و كشت و كشتار ادامه دارد و قبرستان در محاصره‌ي پليس است تا تعداد كشته‏ها كه در آنجا به خاك سپرده مي‏شوند از نظرها پوشيده بماند. از تعداد كشته‏شدگان آمار صحيحي در دست نيست.
خبرگزاري آسوشيتدپرس از نيويورك گزارش داد كه ده‏ها نفر از دانشجويان ايراني در برابر سازمان ملل متحد دست به تظاهرات زدند و پلاكارتي حمل مي‏كردند كه روي آن نوشته بود «ما انتخابات آزاد مي‏خواهيم»، «ما مي‏خواهيم كه حقوق بشر در ايران رعايت گردد»، «مرگ بر شاه» دانشجويان ضمن اعلاميه‏اي كه در آنجا پخش كردند يادآور شده‏اند كه انقلابيون ايران با اصلاحات مخالف نيستند، با تأمين حقوق زنان نيز مخالفتي ندارند و نيز با مبارزه با بيسوادي مخالفت نمي‏كنند، بلكه با شاه مخالف هستند كه از طرف امريكا حمايت مي‏شود. گوينده‌ي رسمي دولت ايران زعيم ديني، روح‏الله خميني و ديگر علماي دين را متهم كرده كه با اصلاحات ارضي شاه مخالفند....
مجله‌ي هفتگي «ابسرواتور عرب» در شماره‌ي هفدهم خود در ژوئن 1963 (خرداد 1342) مقاله‏اي را به تظاهرات خونين 15 خرداد اختصاص داده و تحت عنوان «نيرنگ بزرگ» مي‏نويسد:
موج تازه‏اي از اغتشاشات ايران را فراگرفته است. در اوايل اين ماه چندين هزار نفر از طرفداران رهبر مذهبي آيت‏الله خميني دست به تظاهراتي عليه حكومت ديكتاتوري زدند. تظاهرات كنندگان خواستار آزادي زندانيان... و همچنين قطع روابط سياسي با اسرائيل بودند. دولت ايران چندين سال است كه (دو فاكتو) دولت اسرائيل را به رسميت شناخته است و اين شناسايي باعث قطع روابط سياسي جمهوري متحده‌ي عرب و ايران شد.
همين مجله سپس اضافه مي‏كند:
هر چند كه شاه در هر لحظه اعلام مي‏كند كه اكثريت ملت پشت سر او هستند، مع‏ذلك ديگر از وضع خويش در برابر جنبش نيروهاي انقلابي در تهران مطمئن نيست... گرچه دسته‏هاي نظامي اغتشاشات ضد دولتي را سركوب كردند، ولي اين امر نتوانست مانع بشود كه رهبران مذهبي در ضمن پخش تراكت‌هايي مردم را عليه رژيم شاه به جهاد دعوت كنند. اين تراكت‌ها كليه‌ي مسلمانان صميمي را دعوت به جهاد عليه حكومتي كه راه حقيقي اسلام را پيروي نمي‏كند، مي‏كردند. همين تراكت‌ها اضافه مي‏كنند كه دولت نمي‏تواند قانوني باشد. بنابراين ايمان مذهبي به ما اين حق را مي‏دهد و اين وظيفه را به دوش ما گذاشته است كه با دولت مبارزه كنيم.

ابسرواتور عرب سپس مي‏نويسد:
اغتشاشات محرم از طرف دولت ايران به موجي از تعصب مذهبي نسبت داده شده است. علم اظهار داشته است كه رهبران مذهبي و شيعه‏هاي متعصب قصد داشته‏اند كه عليه رفرم‏هاي پيشنهادي شاه سابوتاژ كنند... ولي دانشجويان ايراني در ايالات متحده‌ي امريكا اظهار داشتند كه... اين اغتشاشات نتيجه‌ي محض و روشن احساسات ضد شاه و عدم رضايت عمومي توده‌ي مردم است، چه شيعه و چه‌ سني. علاوه بر اين نشان دهنده‌ي اين اعتقاد است كه حكومت در برنامه‌ي اصلاحات خود صادق نيست.

خبرنگار (U.P.I) كه خود شاهد قسمتي از جريانات بوده اين‌طور گزارش مي‏دهد:
تظاهرات كنندگان با مشت‏هاي گره كرده و فريادهاي رعدآسا وارد خيابان‌هاي اطراف بازار شدند و با قواي ارتشي مواجه گشتند. قواي مسلح به طرف جمعيت تيراندازي مي‏كرد ولي مردم همچنان پيش مي‏رفتند. من شخصاً ناظر پيشروي شجاعانه‌ي تظاهرات كنندگان به سوي رگبار گلوله بودم. ايمان مردم به حدي قوي بود كه سينه‌ي خود را سپر گلوله مي‏كردند و به پيروزي و موفقيت خود اطمينان داشتند، ولي نظاميان با تانك‏هاي سنگين و مسلسل‏هاي ساخت امريكا بيكار ننشسته بودند. من خود شاهد بودم كه سربازان با خونسردي هر چه تمامتر مردم را هدف گلوله قرار داده، درو مي‏كردند. يكي از تظاهرات كنندگان در مقابل من به زمين افتاد و جان سپرد. وقتي خم شدم جوان ديگري در برابر من غلتي زد و بر زمين افتاد و به‏دنبال خود نواري از خون به جاي گذاشت. رهگذران جرأت و فرصت كمك به زخمي‏شدگان را نداشتند ولي هنگامي كه آتش خاموش شد و دود و آتش برطرف گرديد، اجساد كشتگان ظاهر گشت و آنگاه بازاريان به سراغ ياران شهيد خود آمده‌، با روزنامه اجساد آنها را پوشاندند... به اطراف خود نگاه مي‏كردم، قلب تهران به صبح بعد از طوفان شبيه است. هر چيزي قطعه قطعه و ويران شده، تمام ادارات دولتي تعطيل و شهر مانند يك قلعه‌ي نظامي تسخير شده است. فجيع‌ترين وضعي است كه در دوران بيست‏ساله‌ي گذشته ديده‏ام. آتش و خرابي، بازار و ادارات دولتي و مغازه‏هاي فراواني را فراگرفته. دود سياه به آسمان بلند است. غرش ماشين‏هاي آتش‏نشاني از هر گوشه‏اي به گوش مي‏رسد ولي هنوز شعله‌ي آتش به آسمان زبانه مي‏كشد...[18]
روزنامه‌ي لوموند زير عنوان «تظاهرات در تهران، قدرت شاه را متزلزل كرده است»، چنين مي‏نويسد:

دستگيري خميني

اول ماه ژوئن براي مسلمانان شيعه‌ي ايران ماه عزا مي‏باشد كه شهادت حسين ـ سومين پيشواي اسلام ـ را يادآوري مي‏كند. امسال ماه عزاي شيعيان از شور و هيجان ويژه‏اي برخوردار است. پرچم‏هاي سياه تمام شهر را در برگرفته است، بازار در همه جا به ويژه در محله‏هاي جنوب كه از همه فقيرتر و از همه سنّتي‏تر است، به كلي بسته است. هزاران نفر در خيابان‌ها و در زير گنبدهاي بازار سينه مي‏زنند.
يك انرژي زيادي در اين فعاليت‌ها ديده مي‏شود. روز سوم ژوئن آقاي خميني در مسجد بزرگ قم ـ شهر مقدس ايران ـ يك سخنراني شديداً قهرآميز عليه شاه ايراد مي‏كند و او را به قاتلين حسين تشبيه مي‏نمايد. پليس مداخله كرده، وحشيانه حرف خميني را قطع مي‏كند، قهر و خشم بالا مي‏گيرد، خميني از مردم مسلمان مي‏خواهد كه مأموران شاه را خفه كنند. مردم به حركت در مي‏آيند، پليس عقب‏نشيني مي‏نمايد ولي صبح فردا مأموران درب خانه‌ي خميني را به صدا در مي‏آورند. مي‏خواهند به زور وارد خانه شوند. پسر ايشان جلو ورود آنان را مي‏گيرد. مأموران شاه او را به قتل مي‏رسانند و خميني را بدون هيچ مجوز اداري دستگير مي‏كنند. خميني ساعت 4 دستگير مي‏شود و در ساعت 5/6 تظاهرات كنندگان در تهران و تبريز، شيراز و مشهد به راه مي‏افتند.

در اين تظاهرات به هر پرچم عزاي حسين شهيد، عكسي از خميني زده شده بود و نيز بيرق‏هايي ديده مي‏شد كه روي آن نوشته بود «زنده باد مصدق». اگر از مردم مي‏پرسيدي اين دو شعار چه معني دارد مي‏گفتند: خميني امام ماست و مصدق رئيس ماست. تجار بازار در اين تظاهرات شركت داشتند. از اينكه بعضي از تجار و ملاها وابسته به مالكين زمين مي‏باشند، حتمي است ولي به نظر مي‏رسد كه خميني در اين دسته نباشد؛ ولي اين حقيقت را نيز نمي‏توان ناديده گرفت كه توده‌ي مردم جنوب‏شهر، بيكاران، پيشه‏وران و... در خط واحدي در اين تظاهرات شركت دارند.

شكاف بين رژيم سلطه و توده روز به روز عميق‌تر مي‏شود. ملاهاي بزرگ در زندان به سر مي‏برند و طرفداري توده با آنهاست. جبهه‌ي ملي و مخالفين چپ كه خود را از حوادث كنار نگه داشته‏اند، برنامه‌ي معين ندارند و به نظر مي‏رسد بيشتر از گذشته ايزوله شده باشند. دانشجويان دست به يك حركت انقلابي زده‏اند ولي مخالفت آنها تاكنون از محدوده‌ي دانشگاه تجاوز نمي‏كند. كارگران در تهران به شدت و گرمي استقامت مي‏ورزند ولي سازمان مرتبي ندارند.[19]
تهران ـ 6 ژوئن (آژانس فرانس‏پرس، آسوشيتدپرس، رويتر) از ساعت 5 صبح كه مقررات منع عبور و مرور به اجرا گذاشته شد، تهران سومين روز شورش و عصيان خويش را آغاز كرد. اين شورش نسبت به روزهاي پيش خفيف‌تر بود. قواي نظامي با اشغال مركز شهر و محاصره‌ي بازار، شورش‏كنندگان را وادار به تفرق مي‏كردند. جمعي از تظاهرات كنندگان كه از بازار به راه افتاده بودند يكبار ديگر كوشيدند ساختمان فرستنده‌ي راديو را تصرف كنند ولي موفق نشدند. در داخل دانشگاه گروه‏هاي دانشجو عليه حكومت تظاهرات مي‏كردند. نيروهاي نظامي دانشگاه را در محاصره داشتند ولي هنوز درصدد برنيامده بودند كه دستور وزارت فرهنگ را درباره‌ي تعطيل دانشگاه به اجرا گذارند. تق و لق بودن كار اتوبوسراني مانع از آن شد كه بسياري از مأموران دولتي بتوانند به سر كار خود بروند... كاخ شاه، كاخ نخست‏وزيري و قبرستان شهر كه قربانيان تظاهرات چهارشنبه (15 خرداد) در آن به خاك سپرده مي‏شوند‌، در محاصره‌ي قواي نظامي است. قبرستان را بدين‏جهت محاصره كرده‏اند كه مانع تظاهرات شديد خانواده‏هاي قربانيان گردند. 23 تانك به مراقبت گمارده شدند، 23 تانك سنگين امريكايي در برابر اداره‌ي شهرباني و وزارت خارجه آماده‌ي عمليات هستند. تانك‏هاي ديگري نيز همراه با 6 جيپ مسلح به مسلسل، اداره‌ي پست و تلگراف را مي‏پايند و سربازان به‏طور مدام انگشتانشان روي ماشه آماده‌ي فشردن است.
... شاه و ملكه فرح به اتفاق دو فرزندشان چهارشنبه (15 خرداد) كه اوج شورش بود، تهران را به قصد كاخ سعدآباد ترك گفتند... وزارت دادگستري تعداد كشته‏شدگان را 74 نفر شمرده كه 60 تن آن در تهران و 14 تن در قم بوده است؛ اما به نظر مي‏رسد كه شماره‌ي قربانيان خيلي بيش از اين باشد. حكومت به خبرهايي كه در آن تعداد كشته‏شدگان يك هزار تن شمرده شده است، اعتراض كرد. بيمارستان‌هاي تهران وسيله‌ي نظاميان محاصره شده است و به كسي اجازه‌ي ورود داده نمي‏شود. بيمارستان‌ها از دادن هر گونه اطلاعي درباره‌ي تعداد زخمي‏ها و كشته‏ها امتناع مي‏ورزند.

دخالت مصر؟

براي نخستين بار پس از ده سال، پايتخت تحت حكومت نظامي قرار گرفته است... در همان حال كه در شهر حكومت نظامي برپاست وضع مبهم است. ژنرال پاكروان رئيس سازمان امنيت در يك مصاحبه‌ي مطبوعاتي اظهار داشت كه توطئه‏اي براي واژگون كردن رژيم در كار بوده است. وي تأييد كرد كه در سپيده‏دم چهارشنبه (15 خرداد) آيت‏الله خميني را در قم، آيت‏الله قمي را در مشهد و در حدود 30 تن ديگر از علما را توقيف كرده‏اند. وي اعلام كرد كه اين اشخاص به اتهام توطئه عليه امنيت كشور محاكمه خواهند شد. مدارك درباره‌ي همدستي اينان با توطئه‏گران خارجي به دست آمده است. وي گفت وجوهي وسيله‌ي مصر در اختيار رؤساي مذهبي قرار گرفته است تا در داخل كشور ايجاد اغتشاش نمايند و با اين اغتشاش‏ها سياست اصلاحات اجتماعي را كه شاه اتخاذ كرده است، ناكام گردانند.
ژنرال پاكروان به علاوه تصريح كرد كه جبهه‌ي ملي در اين حركت شركت نداشته است و تنها تعداد كمي از دانشجويان در تظاهرات شركت كرده‏اند. هدف آيت‏الله خميني، رئيس توطئه‏گران با همدستي علماي خارجي اين است كه مي‏خواهد خود را مرجع شيعيان گرداند.

تدابير غلاظ و شداد درباره‌ي نظم و امنيت

جلسه‌ي هيأت وزيران كه عصر روز چهارشنبه منعقد گرديد، از ساعت 10 تا 5 صبح مقررات منع عبور و مرور را تصويب كرد. ژنرال نصيري بلافاصله دستور زير را صادر كرد: هر گونه اجتماع از ساعت 8 به بعد ممنوع است و مأموران فرمانداري نظامي دستور دارند به دنبال اولين اخطار شليك كنند. هر كس عليه نظم عمومي فعاليت كند در معرض مجازات اعدام قرار دارد و مأموران فرمانداري نظامي حق بازپرسي و توقيف هر مظنوني را دارند.
پنج‏شنبه صبح (16 خرداد) شديدترين شورش‏ها در شيراز به وقوع پيوسته است. تظاهرات كنندگان ـ علما و مبارزيني كه پيراهن سياه در بر كرده‏اند به دنبال آنان مي‏باشند ـ به شكستن مغازه‏ها و آتش زدن وسايط نقليه پرداختند. آنها تقاضاي آزادي رؤساي مذهبي را مي‏كردند.[20]
روزنامه «دي ولت» زير عنوان «تظاهرات كنندگان خواهان سقوط شاه شده‏اند» آورده است:

تهران، 6 ژوئن

ناآرامي‏ها در ايران هنوز ادامه دارد. صبح پنجشنبه (16 خرداد) تظاهرات كنندگان متعصب در شهر جنوبي ايران (شيراز) خواستار سقوط شاه شدند. آنها مغازه‏ها را به هم ريخته، وسايل نقليه را به آتش كشيدند. در اغتشاشاتي كه 3 روز است به طول انجاميده است، طبق اظهار علم نخست‏وزير كشور 26 نفر كشته، 60 نفر زخمي شده‏اند. در تهران چتربازان تربيت‏شده‌ي جنگي به جستجو و تعقيب گردانندگان اغتشاشات پرداختند. در محلات مختلف شهر تظاهراتي به وجود آمد كه به وسيله‌ي نيروي انتظامي فوراً در هم كوبيده شد. فرمانده‌ي كل ارتش ايران بعد از شنيدن خبر تظاهرات در شيراز فوراً در اين شهر حكومت نظامي اعلام كرد. اين حالت از چهارشنبه (15 خرداد) در تهران حكم‌فرما مي‏باشد. تظاهرات كنندگان پلاكارت‏هايي در دست داشتند كه روي آنها اين شعارها نوشته شده بود: «نابود باد رژيم كنوني»، «نابود باد دشمنان اسلام»، «ما خواهان آزادي رهبر مذهبي خود هستيم»، «ما تا آخرين قطره‌ي خون در راه هدف مقدس خود به مبارزه ادامه خواهيم داد».

«دي ولت» در شماره‌ي بالا در گزارش ديگري نوشته است:
اغتشاشات در تهران فروكش مي‏كند. پليس و ارتش اوضاع را تحت كنترل دارند. تهران ـ 6 ژوئن. آشوب‏هاي شديد در پايتخت ايران در روز پنجشنبه فروكش كرده‏اند. كليه واحدهاي ارتش از مركز شهر فراخوانده شدند، ولي در نزديكي كاخ تابستاني شاه تيراندازي‏هايي ديده مي‏شد. صبح پنجشنبه (16 خرداد) گروهي از مردم كوشيدند تا براي سومين بار ساختمان ايستگاه راديوي تهران را به تصرف خود در آورند. در تعقيب اين جريانات واحدهاي ارتش مركز شهر را به محاصره‌ي خود درآوردند و تيرهاي هوايي خالي كردند. از آن پس سربازان به سوي بازار كه مرتب محل تجمع انقلابيون قرار دارد حمله كردند... چتربازان در تمام مدت صبح پنجشنبه محلات مختلف شهر را به جستجوي طغيان‌گران، مورد هجوم قرار دادند. 25 تانك جنگنده بر گرد وزارت خارجه حلقه زده‏اند. كاخ سلطنتي توسط نيروهاي هوايي ارتش محافظت مي‏شود. شاه برخلاف گزارش‏هاي سابق قبول نكرده كه همراه با خانواده‏اش كاخ سلطنتي را ترك كند. او همراه ساير اعضاي دولت كليه‌ي اقدامات لازم را براي سركوب شورش‌، رهبري مي‏كند. دانشگاه تهران صبح پنجشنبه بسته شد. دانشجويان اخلالگر به وسيله‌ي كماندوهاي پليس از هم پراكنده شدند... كميسيون امنيتي در جلسه‌ي فوق‏العاده‏اي خواستار اقدامات شديدتري عليه تظاهرات بعدي شد. به پليس و ارتش فرمان داده شد هر كوششي را براي اخلالگري و ايجاد اغتشاش فورا در نطفه خفه كنند...[21]

لوموند در گزارش ديگري آورده است:
... در تهران هنوز شهر به وسيله‌ي ارتش اشغال شده است و بازار و ديگر مناطق پرجمعيت جنوب را تحت‏نظر دارد. در داخل بازار و نيز در كنار مساجد سرباز مستقر شده است. تمام فعاليت‌هاي شهري اكنون فلج شده، مغازه‏ها بسته، در خيابان‌هاي اصلي حركت وسايل نقليه قدغن است. در هنگام شب صداي تيراندازي و رگبار مسلسل شنيده مي‏شود.

تظاهرات خونين در شيراز و قم

روز پنجشنبه تظاهرات قهرآميزي در شيراز به وقوع پيوست. تعداد زيادي كشته و زخمي شدند. تظاهرات كنندگان ـ همانند تظاهرات كنندگان پايتخت ـ مغازه‏هاي شيراز را خراب و غارت كردند و ساختمان‏ها، سينماها و اتومبيل‏ها را به آتش كشيدند. تعدادي از اتومبيل‏ها متعلق به پليس بوده است.
از نيروهاي انتظامي يك كلنل و عده‏اي پليس زخمي شده‏اند. چهار رهبر مذهبي من‏جمله آيت‏الله محلاتي دستگير شده، به تهران انتقال داده شدند.
از طرف ديگر در شهر مقدس قم ـ كه در 100 كيلومتري جنوب تهران واقع است ـ نيز شورش‏هايي به وقوع پيوسته است. از اين شهر نيز افرادي كشته و زخمي شده‏اند... ستون‏هاي ارتش رفت و آمد تهران به قم را متوقف ساخته‏اند.
تظاهرات ديگري نيز در مشهد و تبريز به وقوع پيوسته است...

رئيس دولت از توطئه سخن مي‏گويد.
آقاي اسدالله علم نخست وزير ايران در پنجشنبه در مصاحبه‌ي راديويي اظهار داشت كه از افشا شدن به موقع توطئه‌ي سران مذهبي خوشحال است. به گفته‌ي وي اين توطئه قرار بود تا 15 روز ديگر به مرحله‌ي اجرا در بيايد... در چنين شرايطي احتمال خطر مي‏رفت كه دولت قادر به مقاومت نباشد... بدين‏طريق، آقاي علم، تز عمومي ژنرال پاكروان را كه طبق آن حوادث اخير به يك توطئه‌ي سياسي براي سرنگوني رژيم مربوط بوده است، تأييد مي‏كند...
به نظر مي‏رسد كه شورش روزهاي چهارشنبه و پنجشنبه (15 و 16 خرداد) جز يك برنامه‌ي عمومي از پيش تعيين شده نبوده است، بلكه به علت دستگيري رهبران مذهبي به ويژه دستگيري آيت‏الله خميني ـ كه از پرستيژ غيرقابل انكاري در ميان توده‏هاي مسلمان شيعه برخوردار است و اين پرستيژ به خاطر آن است كه ايشان از ماه مارس گذشته رهبري جنبش مذهبي مخالف رژيم را به عهده گرفته‏اند ـ به وجود آمده است.[22]»

«دي‏ولت» نيز آورده است:
مسلمانان عليه اصلاحات، بازار در حال آتش‏سوزي
دولت علم حكومت نظامي اعلام مي‏كند، اخبار «دي‏ولت»
تهران ـ 5 ژوئن. [تعدادي] كشته و زخمي از نتايج تشنجات شديدي است كه در پايتخت ايران به وقوع پيوستند. طبق احتمالاتي كه داده مي‏شد و صدها نفر از مردم كشته شده‏اند دولت علم در تهران حكومت نظامي اعلام كرد. ارتش با تانك و مسلسل عليه طرفداران رهبر مسلمانان، خميني، كه عليه اصلاحات شاه دست به اعتراض زده‏اند وارد عمل شد... تهران در تمام مدت روز همانند شهري در حال محاصره جلوه مي‏كرد. بعد از اغتشاشات چنين مي‏نمود كه گردبادي وزيده است. تظاهرات كنندگان، بازار را در چندين نقطه به آتش كشيدند. خيابان‌هاي مركز شهر مملو از باقيمانده‌ي خرابي‏ها و قطعات شيشه و پنجره‏اند. دولت علم اعلام كرده كه عليه نيروهاي مخالف بدون ترحم پيش خواهد رفت. كاخ شاه در محافظت شديد است. نيروهاي محافظ كليه‌ي خيابان‌هايي را كه به كاخ منتهي مي‏شود كنترل مي‏كنند، علاوه بر اين بعضي از وزارتخانه‏ها نيز در تصرف و كنترل نيروهاي محافظ است. اقدامات امنيتي هنگامي در پيش گرفته شد كه مسلمانان متعصب كوشش كردند بخش راديو و مطبوعات را محاصره كرده، به وزارت صنعت كه در مجاور آن قرار دارد هجوم آورند.
آنچه موجب اين اغتشاشات شد دستگيري تقريباً 130 نفر از اعتصاب‏كنندگان در سه‏شنبه شب و دستگيري خميني و معاونش در صبح چهارشنبه (15 خرداد) بود...[23]
روزنامه تايمز مالي نوشت:
... شيشه‏هاي شكسته‌ي ساختمان‏هاي دولتي و ردپاي نفرت‏انگيز تانك‏ها در معبرهاي اصلي تهران، نمادي از وضعيت فعلي ايران است. آمار تلفات مالي و جاني بسيار سنگين است. حكومت نظامي همچنان در تهران ادامه دارد... اين آشوب‏ها تنها متعلق به پايتخت نيستند بلكه در برخي از ديگر شهرهاي مهم نيز رخ دادند. حمله‏اي ديگر براي به دست گرفتن و اشغال ايستگاه راديويي انجام شد. مقامات و صاحب‏منصبان رسمي معتقدند كه شورش‏ها براي اشغال مراكز آب و برق شهر نيز پيش رفته بودند و موفق شدند از مرز نيروهاي پليس و ارتش بگذرند.
شورش‏ها نقطه‌ي اوجي براي درگيري بين دولت و روحانيون محسوب مي‏شد. روحانيون به رهبري آيت‏الله خميني در مخالفت با اصلاحات ارضي به سر مي‏برند...[24]
روزنامه‏هاي صهيونيستي در فلسطين اشغالي كه از خيزش و خروش ملت ايران بر ضد شاه و صهيونيست‏ها سخت بيمناك و نگران شده بودند، با آوردن يك سلسله تحليل‏هاي زهرآگين و گزارش‏هاي دروغين كوشيدند كه مسلمانان را به اختلاف‏هاي داخلي بكشانند، اذهان را مشوب كنند و حركت اسلامي ايران را به زير سؤال ببرند. از اين رو، اين‌گونه به ياري شاه شتافتند:

شاه شيعيان را مات كرد

متعصبين مذهبي كه قصد داشتند با كمك مصر عليه اصلاحات شاه قيام كنند، مرتجع‌ترين عنصر جهان اسلام هستند. شاه ايران، محمدرضا پهلوي در هفته‌ي گذشته بر توطئه‏اي كه به نظر مي‏رسيد وخيم‌ترين توطئه عليه حكومت وي در ده سال اخير است فايق آمد...
مبارزات دائمي ميان شيعه و سني و نيز اين حقيقت كه شيعيان به صورت اقليت در عالم اسلام باقي مانده‏اند، باعث شد كه اين دسته مورد آزار و اذيت تعقيب‏كنندگان سني قرار بگيرند و در بسياري موارد نيز به صورت يك نهضت زيرزميني فعاليت كنند. شرايط مزبور باعث شد كه پيروان شيعه اطاعت كوركورانه و وفاداري بدون چون و چرايي نسبت به رهبر مذهبي خود داشته باشند و حاضر باشند در راه اجراي اوامر او جان خود را نيز فدا كنند. در نتيجه پيروان مذهب شيعه به مرور زمان به صورت مرتجع‌ترين و متعصب‌ترين دسته‏هاي اسلامي در آيند و با توسعه و تحول جامعه‌ي عرب كه در نزد آنها به منزله‌ي كفر بود، به شدت مخالفت كنند.
مراكز اصلي قدرت مذهب شيعه، در ايران و عراق است (در حدود نيم ميليون شيعه در عراق سكونت دارد) و پيروي ميليون‏ها نفر ساكنان كشور از مذهب شيعه، قدرت سياسي بزرگي در ميان سران اين مذهب ايجاد كرده است، كه هيچ حكومتي نمي‏تواند آن را ناديده بگيرد.
با اين وجود انقلاباتي كه در 12 سال اخير در خاورميانه اتفاق افتاد قدرت مذهب را در اين كشورها به كلي متزلزل ساخت و به موقعيت مذهب شيعه نيز لطمه وارد كرد. از اين لحاظ مبارزه‌ي شيعيان ايران با هدف‏هاي اجتماعي شاه به خصوص تساوي حقوق زنان، به منزله‌ي مبارزاتي است كه اميدي به موفقيت آن نيست.
موضوع جالب توجه در اغتشاشات اخير ايران، رفتار دوگانه‌ي سرهنگ ناصر، حاكم مصر است. حاكم مصر از آغاز حكومت تاكنون ادعاي اصلاحات اجتماعي و اقتصادي در آن كشور را داشته است و به خاطر اصلاحات مزبور از حمله به محالّ مذهبي محافظه كار و محدود ساختن آن خودداري نكرده است، ليكن در ايران به دليل هدف سياسي خود از همكاري با محافل مرتجع خودداري نكرده و سعي دارد به وسيله‌ي عمال خود و نيز جمع‏آوري اسلحه رژيم شاه را سرنگون كند...[25]

در مقاله‌ي ديگري زير عنوان «چه عواملي باعث اغتشاشات اخير ايران شد» آوردند:
نخست‏وزير ايران اعلام داشت كه در تظاهرات اخير آن كشور كه باعث كشته شدن ده‏ها نفر و زخمي‏شدن صدها نفر ديگر شد، مذهبيون مرتجع دست داشتند. صاحبان بزرگ اراضي و افراد مذهبي مرتجع با اصلاحاتي كه در رفراندوم اخير از طرف اكثريت قاطع رأي‏دهندگان به تصويب رسيد مخالفت كردند.
نمي‏توان گفت اصلاحات مزبور، اصلاحات دامنه‏دار و وسيعي است ولي هميشه عوامل دست راستي‏تر و مرتجع‌تر نيز يافت مي‏شوند كه با اقداماتي كه جهت مترقيانه دارد مخالفت كنند. همين‏ها مسئول خونريزي اخير تهران و شهرهاي ديگر ايران هستند...
اصلاحات ارضي تاكنون شامل 15 تا 20 درصد از پنجاه هزار دهكده ايران شده است. بر طبق اصلاحات مزبور مالكيت ارضي، صاحبان اراضي به 5000 دو نام (هر دونم 1000 مترمربع) محدود گرديده است. صاحبان اراضي از اين امر ضرري نمي‏بينند زيرا اراضي تقسيمي به قيمت كامل به كشاورزان فروخته مي‏شود...
چه علتي باعث شد كه شاه اصلاحات مزبور را انجام دهد؟ زيرا همه مي‏دانيم كه خود وي نماينده‌ي صاحبان اراضي و سرمايه‏داران بزرگ است. شاه اصلاحات مزبور را اعلام كرده است تا از يك نقطه عمومي پيشگيري كند... شاه و دولت مي‏دانند كه با عدم رضايت كشاورزان و كارگران... نمي‏توان وضع موجود را حفظ كرد... هدف اصلاحات ارضي ايجاد دو دستگي در طبقه كشاورز است. به اين منظور كه يك طبقه كولاك ايجاد نمايد و رابطه بين اين طبقه و طبقه‌ي كارگر را قطع كند. بنابراين نمي‏توان گفت اصلاحات ايران حقيقتاً يك اصلاحات مترقيانه است...
انگيزه‌ي تظاهرات كنندگان تهران اين بود كه دولت را وادار سازند از اجراي اصلاحات خودداري كند، ليكن در اين امر موفقيتي نخواهند داشت؛ زيرا فشار ملت بر شاه و دولت فوق‏العاده است و نيز نمي‏توان چرخ‏هاي زمان را به عقب برگردانيد. خونريزي كه از طرف ارتجاع به عمل آمد باعث خواهد شد كه مرتجعين بيشتر در انزوا قرار بگيرند.
حزب توده و جبهه‌‌ي ملي دكتر مصدق تاكنون بارها لزوم افسار زدن به سران مذهبي را كه در حيات سياسي ملت ايران دخالت مي‏كنند... گوشزد كرده‏اند. شكي نيست كه در مقابل اين نقشه‏هاي سران مذهبي، شاه، دولت، حزب توده و جبهه‌ي ملي در يك صف قرار دارند....[26]
در روزنامه‌ي ديگري جوسازي بر ضد اسلام و قيام 15 خرداد اين‌گونه دنبال شده است:

... اختلاف ميان رهبران مذهبي از يك طرف و دولت و طبقه‌ي روشنفكران از طرف ديگر، تنها به اصلاحات ارضي محدود نيست. ايران با وجودي كه يك كشور اسلامي است و اسلام مذهب رسمي آن مي‏باشد، اما تعصبي كه در كشورهاي عربي وجود دارد در اين كشور ديده نمي‏شود. به علاوه در ميان عده‌ي زيادي از مردم ايران تمايل زيادي به احياي ايران باستان و تمدن قديم ايران قبل از اسلام نشان داده مي‏شود. بيشتر ايرانيان علاقه دارند آنچه را كه مخصوص ملت ايران است از جمله سازش و تحمل نسبت به ديگر گروه‏هاي مذهبي و نژادي كه ايرانيان را از اعراب مستثنا مي‏سازد، به صورت برجسته‏اي جلوه دهند. در ايران علاوه بر مسلمانان عده‏اي يهودي، بهايي، ارمني و زرتشتي نيز زندگي مي‏كنند و اين امري است كه برخلاف ميل و رضايت افراد مذهبي متعصب مي‏باشد. از اين رو، در شعارهاي تظاهرات كنندگان چند روز پيش (15 خرداد 42) شعار ضد اسرائيلي و ضد يهودي مقام مهمي داشت. تظاهرات كنندگان كوشش داشتند به ملت ايران بباورانند كه شاه و دولت او اصلاحات ارضي را با كمك مربيان اسرائيلي انجام مي‏دهند. به علاوه از سربازان اسرائيلي براي حفظ و نگهباني كاخ‏هاي شاه استفاده مي‏شود...
شعارهاي ضد اسرائيلي و ضد يهودي به خودي خود نشان مي‏دهد كه اغتشاشات از خارج هدايت شده است و برنامه‌ي آن در كنار رود نيل ريخته شده است... اين نگراني وجود داشت كه اغتشاش‏كنندگان عملياتي بر ضد يهوديان انجام دهند. نامه‏هاي تهديدآميز و نيز اعلاميه‏هاي ضد يهودي در محله‏هاي يهودي‏نشين تهران و اصفهان و شيراز نشان مي‏دهد كه توطئه‏كنندگان قصد داشتند به يهوديان و در درجه‌ي اول به اسرائيلي‏هايي كه در ايران كار مي‏كنند صدمه وارد سازند، ليكن دولت قواي محافظ در نقاط يهودي‏نشين قرار داد و از وقوع چنين حادثه‏اي جلوگيري كرد... حكومت فعلي ايران عامل باثباتي و علاقه‌ي اسرائيل به ادامه‌ي اين حكومت به منافع ايران و حفظ صلح اين منطقه است. مي‏توان اميدوار بود كه قواي طرفدار دولت از بروز تشنجاتي كه ممكن است به استقلال ايران لطمه وارد سازد جلوگيري نمايد. در عين حال ما نسبت به آينده‌ي جامعه‌ي يهوديان ايران نگران هستيم... شعارهاي ضداسرائيلي و ضد يهودي كافي است ثابت نمايد كه بهتر است يهوديان ايران محل مطمئني براي آينده خود در نظر بگيرند. تحركات ناصر از امنيت يهوديان كشورهاي اسلامي كاسته است. هر تغيير و تحولي ممكن است در درجه‌ي اول يهوديان را مورد خطر قرار دهد... دولت ايران روش ليبرالي نسبت به مهاجرت يهوديان به اسرائيل دارد و به اين علت تابعيت آنها را لغو نمي‏كند. بدين‏ترتيب كه از لحاظ قانوني آنها مي‏توانند هر وقت بخواهند به ايران باز گردند و برخي نيز از اين موضوع استفاده مي‏كنند....[27]
روزنامه‏هاي صهيونيستي در شرايطي روي «توطئه»‌ي تظاهرات كنندگان 15 خرداد بر ضد يهوديان جار و جنجال به راه انداخته‏اند و از «آينده‌ي جامعه‌ي يهوديان ايران» اظهار نگراني كرده، زمزمه‌ي مهاجرت آنان به فلسطين اشغالي را ساز كرده‏اند كه در يكي از روزنامه‌ي اسرائيلي تلگرامي از نماينده‌ي كنگره‌ي جهاني يهود در تهران به چاپ رسيده است و در آن آشكارا اعلام شده است كه تظاهرات ايران اصولاً «جنبه‌ي ضد يهودي ندارد»:
... تلگراف زير از طرف آقاي موسي كرمانيان نماينده كنگره جهاني يهود در تهران به اداره كنگره در تل‏آويو رسيده است: «اغتشاشات، جنبه‌ي ‌‌ضد يهودي ندارد و به جامعه‌ي يهود صدمه‏اي وارد نشده است. دولت بر اوضاع مسلط است... بحران هنوز ادامه دارد...[28]
شعارها و تظاهرات ملت به‏پاخاسته‌ي ايران بر ضد شاه و صهيونيست‏ها، در روز 15 خرداد42 تا آن پايه بلند و رسا بود كه در فلسطين اشغالي و درميان صهيونيست‏ها نيز به خوبي طنين‏انداز شد. اشغال‌گران فلسطين فرياد رساي مردم ايران بر ضد اشغال‌گران را شنيدند و پيام ضد صهيونيستي قيام 15 خرداد را دريافت كردند. از اين رو، با تيتر درشت آوردند:
تظاهرات عليه اسرائيل در تهران
ديروز هزاران نفر مسلمان شيعه در خيابان‌هاي تهران تظاهرات كرده و قطع هرگونه روابطي با اسرائيل را خواستار شدند. تظاهرات كنندگان در دسته‏هايي كه هر سال به يادبود نوه‌ي حضرت محمد تشكيل مي‏شود بر ضد شاه و اسرائيل شعارهايي دادند.[29]

اين روزنامه در گزارش ديگري با تيتر درشت اعلام كرد:
تظاهرات كنندگان فرياد «شاه يهودي شده!» سر دادند
كسي كه شاهد اغتشاشات اخير تهران بوده است گزارش مي‏دهد كه افراد متعصب فرياد مي‏زدند:
«شاه اسرائيلي شده» است.
اكبرت بهري (بهاري) وكيل مدافع مقيم اسرائيل كه امروز ساعت 3 صبح از تهران وارد فرودگاه ليدا شد، وقايع اخير تهران را براي خبرنگار ما شرح داد. او اظهار كرد كه تظاهرات كنندگان فرياد مي‏زدند: «شاه ديگر به سربازان خود اطمينان ندارد و سربازان اسرائيلي را مقابل ما قرار داده است.» وي اضافه كرد كه: جنبه‌ي ضداسرائيلي تظاهرات مزبور به حدي برجسته بود كه تظاهرات كنندگان فرياد مي‏زدند:
«شاه اسرائيلي شده» ـ «شاه يهودي شده»
مشارٌاليه كه 18 روز در تهران اقامت داشته است اظهار داشت تا ديشب هيچ‏گونه اطلاعي از وارد آمدن صدمه به اسرائيلي‏هاي مقيم تهران و يا افراد جامعه‌ي يهودي به دست نياورده است. وي اضافه كرد:
... تانك‏ها و واحدهاي ارتش در تمام طول راه و نيز اطراف فرودگاه مستقر بوده‏اند.
آقاي بهري اظهار داشت: تظاهرات كنندگان در درجه‌ي اول عليه اصلاحات شاه تظاهرات كردند و در اين ميان‌ همه‌ي كاسه كوزه‏ها را بر سر اسرائيل شكستند. تظاهرات كنندگان را ديدم كه بسياري از آنها از جوانان بودند....[30]
خبرگزاري‏هاي غربي ـ به ويژه صهيونيستي ـ نيز تبليغات دروغين و دور از واقعيت رژيم شاه عليه قيام 15 خرداد را با آب و تاب فراوان مخابره كردند و نقش جمال عبدالناصر و مالكان را در آن قيام با تبليغات گسترده‏اي انتشار دادند و بار ديگر ماهيت ضد خلقي و غيرانساني دستگاه‌هاي خبرپراكني غرب و شرق را به نمايش گذاشتند و اين واقعيت را براي چندمين بار آشكار ساختند كه جهانخواران و رسانه‏هاي گروهي آنان، وقتي كه پاي منافع استعماري و غارتگرانه‏شان در ميان باشد، چگونه از جنايات، تجاوزات و نامردمي‏ها چشم مي‏پوشند و همصدا با ديكتاتورها و آدمكش‏ها به جوسازي و دروغ‏پردازي بر ضد ملت‏ها مي‏پردازند، واقعيت‏ها را انكار مي‏كنند، حقايق را ناديده مي‏گيرند، زورمداران خون‏آشام را «مصلح»!، «مترقي»، «ميهن‏دوست»، «يار و هوادار حقوق دهقانان، كارگران و زنان» و... مي‏نمايانند و قربانيان ظلم و چپاول و تجاوز را «مرتجع»، «عقب‏مانده» و «آلت دست مالكان و بيگانگان»، مي‏خوانند و آنگاه مي‏بينيم كه سفارت ايران در آلمان با خرسندي و بالندگي گزارش مي‏دهد كه تبليغات دروغين شاه در غرب توانسته است افكار را فريب دهد و به غربي‏ها بباوراند كه تظاهرات كنندگان 15 خرداد 42 «مخالف اصلاحات ارضي و شركت بانوان در مقدرات كشور هستند»!! و توصيه مي‏كند كه:

... اكنون مهم‌ترين وظيفه‌ي ما اين است كه از اين موقعيت حداكثر استفاده را بنماييم و با تبليغات وسيع، از يك طرف بقاياي مخالفين و مفسده‏جويان را در داخل رسوا نموده و از طرف ديگر به كشورهاي غربي اهميت خاص برنامه‏هاي اصلاحي شاهنشاه را بفهمانيم...
اين جوسازي‏ها و حق‏كشي‏هاي امپرياليسم خبري و همصدايي بنگاه خبرپراكني جهان با دستگاه تبليغاتي شاه و تأثير نامطلوب آنان روي افكار مردم جهان، دل امام را سخت به درد آورد؛ از اين رو، پس از آزادي از زندان در سخنراني خود در تاريخ 26 فروردين 1343 دردمندانه اظهار كرد:

... افسوس كه دست ما از عالم كوتاه است، افسوس كه صداي ما به عالم نمي‏رسد، افسوس كه گريه‏هاي اين مادرهاي بچه‏مرده نمي‏رسد به دنيا. ما را كهنه‏پرست معرفي مي‏كنند، ما را مرتجع معرفي مي‏كنند... جرايد خارج از ايران، آنهايي كه با بودجه‏هاي گزاف براي كوبيدن ما مهيا شده‏اند، در خارج ما را مخالف اصلاحات ـ كه اسلام در رأس اصلاحات واقع شده است ـ معرفي مي‏كنند، مخالف ترقي مملكت معرفي مي‏كنند...[31]
با تفاصيل مذكور، عكس العمل نظام مشروطه‌ي سلطنتي و رسانه­هاي وابسته به آن در داخل و خارج نشان مي‌دهد كه امام خميني و نهضت پانزده خرداد ضربه‌ي نهايي را دقيقاً به نقطه‌ي حساس رژيم شاه و قدرت­هاي خارجي حامي نظام شاهنشاهي و احزاب مدعي مبارزه وارد ساخته و تحقيقاً اين ضربه به مشروعيت عقلي و ديني نظام مشروطه‌ي سلطنت و اركان وابسته به اين نظام وارد شده است...

4ـ رژيم، عجولانه و بدون پيروي از منطق خاصي، پس از كشتار پانزده خرداد و دستگيري مرجعيت، اقداماتي را در رسانه­ها انجام داد كه پيش از آنكه نشان از پيروزي باشد، نمايانگر بازسازي مشروعيت از دست رفته بود.

روزنامه‏هاي عصر تهران در روز 15 خرداد با تيتر درشت، اعلاميه‏اي را كه به نام آقاي ميلاني و آقاي قمي جعل شده بود منتشر ساختند! عنوان درشت «حضرت آيت‏الله ميلاني و آيت‏الله طباطبايي قمي مردم را به آرامش و رعايت نظم دعوت كرده‏اند» در بالاي صفحه‌ي اول روزنامه‏هاي عصر تهران جلب‏ نظر مي‏كرد كه خود بازگوكننده‌ي ترس و وحشت و اضطراب شاه از قيام مردمي 15 خرداد بود كه از طرفي آقاي قمي را دستگير و به زندان گسيل مي‏داشت و از طرف ديگر به نام او و آقاي ميلاني اعلاميه جعل مي‏كرد تا از نفوذ آنان براي فريب و اغفال مردم سوء استفاده كند!

پاكروان ـ رئيس سازمان جاسوسي ـ سراسيمه در ساعت يك و نيم بعدازظهر روز 15 خرداد به مصاحبه‌ي مطبوعاتي نشست و بيشرمانه‏ترين ناسزاها و نسبت‏هاي ناروا را متوجه جامعه‌ي روحانيت‌ و قائد بزرگ اسلام كرد و ضمن دم‏زدن از مذهب اثني­عشري و آمادگي رژيم براي فداكاري در راه دين و... كه جز نشخوار عوام‏فريبي‏هاي هميشگي شاه چيز تازه‏اي در برنداشت چنين گفت:

... اما بين ايرانيان طبقه‏اي هست به اسم روحاني و اينها وظيفه دارند اصول دين را به ساير هموطنان خود بياموزند و آنها را در راه صحيح مذهب هدايت كنند و چون اين طبقه برخلاف ساير طبقات فقط جنبه‌ي معنوي دارند، جامعه براي آنها احترام خاص قائل است... اما همان‏طوري كه براي هر طبقه‏اي از ملت به همان اندازه احترام مي‏گذارند كه به وظايف خود عمل مي‏نمايد،‌ طبقه‌ي روحانيون براي اينكه محترم باشند بايد به وظيفه‌ي معنوي خود عمل نموده و از هر طمعي و از جاه‏طلبي و هر هوسراني دوري كند... اخيراً روش بعضي از روحانيون طوري بوده است كه اشكالات قابل ملاحظه‏اي ايجاد كرده است و اولياي امور را وادار نموده است براي حفظ مصالح عاليه‌ي كشور اقدام نمايند.
... با كمال تأسف حالا بايد به مطلبي بپردازم كه دردناك و مشمئزكننده است؛ عده بسيار معدودي از روحانيون با همدستي عناصر بسيار پليد خواسته‏اند با استفاده از نفوذ معنوي خود يك تلاش مذبوحانه به كار برند و برخلاف اراده‌ي تمام ملت جلوي اقدامات آزادي‌بخش اعلي‌حضرت همايوني را گرفته و اميال پليد خود را ارضا نمايند... و چون ضامن و حارس ثبات و تماميت و استقلال ايران، شخص شاهنشاه مي‏باشد حملات خود را متوجه مقام سلطنت نموده، زيرا اطمينان دارند كه با تضعيف سلطنت پايه و اساس ايران را متزلزل مي‏نمايند...
پاكروان در اينجا لبه‌ي تيز حمله‌ي خود را متوجه امام كرده و با زشت‏ترين و مبتذل‌ترين كلمات او را مورد اسائه‌ي ادب و جسارت قرار داده است و بعد ادامه مي­دهد:

... در اينجا مجبورم از خودم بپرسم كه آيا با داشتن مسئوليت امنيت كشور، در انجام وظيفه‌ي خود قصور نكرده‏ام؟ آيا با وجود رأفت و نوع‌دوستي اعلي‌حضرت همايوني نمي‏بايستي كه اولياي امور را از نقشه‌ي خائنانه‌ي تضعيف كشور متوجه ساخته، تقاضاي اجازه‌ي شدت عمل كرده باشم؟ بايد اذعان كنم كه اشتباه كرده‏ام، تصور كرده‏ام با صبر و حوصله خواهم توانست با كمك روحانيون عمليات چند نفر خائن را خنثي كنم. در چند ماه اخير كراراً دوستان و همكاران مرا گوشزد كردند اشتباه مي‏كني، اين طرز عمل نتيجه‏اي ندارد، خائنين جري خواهند شد. بالاخره در مقابل قرائن عديده... فهميدم كه به كلي اشتباه كرده‏ام...[32] و به شما مي‏توان قول بدهم كه ديگر گذشتي نخواهد شد... اطلاع دارند كه آقاي خميني و آقاي قمي دستگير شدند و عده ديگري نيز بازداشت شدند. اين اشخاص با وجود مقام خيلي ارجمندي كه در عالم روحانيت پيدا كردند خواستند بلوايي به راه بيندازند. اين اشخاص بدون در نظر گرفتن مصالح عاليه كشور با تمام عناصر مرتجع همدست شدند و متوالياً تحريك كردند، از هيچ كار كوتاهي نكردند، از هيچ تهمتي خودداري نكردند و كار به‏جايي رسيد كه با عوامل خارجي تماس گرفتند و اگر به بعضي حرف‏هاي آنها توجه فرماييد، خود خواهيد فهميد كه چه نقشه‏هايي داشته‏اند. در اين موقع يكي از خبرنگاران سؤال كرد:آيا اغتشاشات مجدداً به نظر شما كه وارد و مطلع هستيد روي خواهد داد؟ تيمسار پاكروان در پاسخ گفت: تصور مي‏كنم اغتشاشات مختصري بشود... يكي از خبرنگاران پرسيد: ممكن است بفرماييد از چه كشور خارجي پول وارد شده؟ تيمسار پاكروان گفت: جواب اين سؤال را بعداً خواهيم داد. تيمسار پاكروان گفت: در تظاهراتي كه امروز در قم، شهر ري و تبريز روي داده است، يك موضوع روشن است و آن اينكه توده‌ي مردم موافق اين جريان نيستند... يكي از خبرنگاران پرسيد: آيا اعضاي جبهه‌ي ملي در اين جريانات شركت داشته‏اند؟ تيمسار پاكروان گفت: تا آنجا كه من اطلاع دارم خير و...[33]
به دنبال دروغ‏پردازي‏هاي پاكروان، «امير اسدالله علم» به ميدان آمد و كوشيد كه افكار جهانيان را بفريبد و زمينه را براي محاكمه‌ي امام و مقامات برجسته‌ي روحاني كه دستگير شده بودند آماده سازد، علم در روز 17 خرداد كه نهضت امام خميني را شكست‏خورده و تمام‏شده مي‏پنداشت، به مصاحبه با خبرنگاران خارجي نشست، او در اين مصاحبه صريحاً اعلام داشت كه: «پانزده نفر از بزرگترين پيشوايان مذهبي به زودي تسليم محكمه‌ي نظامي خواهند شد و محكمه‌ي نظامي ممكن است معني مجازات اعدام را داشته باشد». روزنامه‌ي «نيويورك هرالدتريبون» در شماره 8 و 9 ژوئن، تحت عنوان: «امكان مجازات اعدام براي پانزده نفر از پيشوايان مذهبي در ايران» چنين نوشت:

7 ژوئن ـ نخست‏وزير اسدالله علم امروز گفت پانزده نفر از بزرگترين پيشوايان مذهبي كه در آشوب ضد دولتي اين هفته در شهرهاي مختلف دست داشته‏اند، تسليم محكمه‌ي نظامي خواهند شد و محكمه‌ي نظامي ممكن است معني مجازات اعدام را داشته باشد. آقاي اسدالله علم گفته است كه در نتيجه تيراندازي مأمورين در حدود بيست نفر كشته شده‏اند. نخست‏وزير اضافه كرد كه بعضي از سران آشوب‌گران مخفي شده‏اند ولي ما رؤساي آنها را دستگير كرده‏ايم...
اين مصاحبه در مطبوعات داخل كشور انعكاس پيدا نكرد؛ زيرا روشن بود كه ملت ايران علي‏رغم خونريزي‏ها و آدمكشي‏هاي نظام شاهنشاهي، هيچ‏گاه تحمل شنيدن اهانت نسبت به پيشوايان اسلامي خود را ندارد و ممكن است با شنيدن اين اخبار، غيرقابل كنترل شوند. شاه نيز براي اينكه از قافله‌ي دروغ عقب نماند در 17 خرداد گفت :

... بايد به شما بگويم كه متأسفانه كساني كه بساط پانزدهم خرداد را به راه انداختند كما اينكه در ميان كساني كه يا زخمي شده‏اند يا دستگير شده‏اند، خيلي از آنها مي‏گفتند كه ما چه كار كنيم، به ما بيست و پنج ريال داده بودند و مي‏گفتند در كوچه‏ها بدويد و بگوييد زنده باد فلاني. ما حالا مي‏دانيم اين وجوه از كجا رسيده است و به شما ملت ايران به زودي جزئيات گفته خواهد شد. فقط اين موضوع اولاً از لحاظ ايرانيت يك ايراني كه پول خارجي را بگيرد و بر ضد جامعه‌ي خودش اقدام كند، اين را چه مي‏شود گفت؛ و دوم يك نفر شيعه پول بگيرد از يك نفر مسلمان غير شيعه اين چيست؟
اين دروغ كه توهين بزرگي به ساحت ملت ايران و مرجعيت ديني بود نشان مي­داد كه نظام شاهنشاهي جاهلانه همه­ي پل­هاي پشت سر اين نظام را كه در آينده براي توجيه شرعي خود به آن نياز داشت به كلي ويران مي­كند و جايي براي حتي دلبستگي صوري مردم به اين نظام باقي نمي­گذارد.

پيدايش افسانه­ي عبدالقيس جوجو به عنوان فردي كه از لبنان وارد ايران شده و مبلغي معادل يك ميليون تومان ارز از طرف جمال عبدالناصر براي ايجاد بلوا و به هم ريختن نظم در ايران به همراه داشته نيز نشان مي­داد كه مغز برنامه­ريزي و ساماندهي رژيم پهلوي به كلي مسدود و از كار افتاده است.

امام خميني و ملت ايران در پانزده خرداد كاري­ترين ضربات را بر همين مغز ساماندهي وارد كرده بودند.

اظهارات ضد و نقيض، درباره­ي اين افسانه­ي ساختگي از طرف مراكز مختلف وابسته به نظام شاهنشاهي، دليل بارز از كارافتادگي اين مغز در اركان تصميم­گيري­هاي اين رژيم بود. زيرا جرايد وابسته به نظام فرستاده‌ي جمال عبدالناصر را عبدالقيس جوجو و سفارت شاهنشاهي ايران در بغداد به صورت رسمي او را محمد توفيق القياس و خلاصه پيرامون دستگيري و اعترافات او نيز تناقض­گويي­ها شروع شد و اين نشان مي­داد كه نظام شاهنشاهي در مقابل نهضت پانزده خرداد نه تنها وجاهت عقلي و شرعي خود را از دست داده­اند بلكه حتي نظم سياسي و برنامه­ريزي آنها دچار اختلافات جدي شده است. دروغ­هاي دستگاه شاهنشاهي نه تنها تأثيري در جامعه نداشت بلكه نفرت از نظام شاهنشاهي را بيشتر و پوشالي بودن اقتدار اين نظام را در مقابل يك پيرمردي كه دستش از همه­ي ابزارهاي قدرت خالي و صرفاً تكيه بر حمايت­هاي مردمي داشت نشان مي­داد.

ساواك در گزارشي پيرامون اثرات اين دروغ­پردازي­ها در جامعه مي­نويسد :

در چند روز اخير موضوعي كه اعلي‌حضرت همايوني در نطق خود در همدان به آن اشاره فرموده كه هر نفر 25 ريال گرفته‏اند و در تظاهرات شركت كرده‏اند، بين مردم مورد تنفر و گفتگو و تمسخر قرار گرفته است و همه‌ مي‏گويند ببينيد چقدر مردم ايران بدبخت شده‏اند كه در پايتخت مملكت، مردم 25 ريال مي‏گيرند و جلوي گلوله مي‏روند و براي چنين مبلغ جزئي خود را به كشتن مي‏دهند. همه‌ي مردم روي اين مطلب به همين نحو صحبت و اظهار نظر و مسخره مي‏كنند.
مأمور ويژه اضافه مي‏كند بايد به هر ترتيب شده اين مطلب كه بخصوص دستاويز مخالفين شده به نحوي اصلاح شود.
ساواك در گزارش ديگري از جلسه‌ي كارگري «جامعه‌ي سوسياليست‏ها» (نيروي سوم) آورده است:

... گفته بودند شخصي را با يك ميليون تومان دستگير كرده‏ايم و آن شخص از طرف دولت مصر براي انقلابيون ايران كمك‏هايي مي‏آورده است. ما هم مي‏دانيم آن شخص يك قاچاقچي حرفه‏اي است كه شغلش وارد كردن يا خارج كردن ارز از كشوري به كشور ديگر است، ولي يك ميليون تومان پول نمي‏تواند در انقلاب كشوري مؤثر باشد. مردم بابت خمس و زكات خود ميليون‏ها تومان پول مي‏دهند... شاه در نطق خودش گفته است كه مردم 25 ريال گرفتند و در اين تظاهرات شركت كردند، با اين حرف‏ها آبروي خود را مي‏برند.
خارجي‏ها وقتي اين حرف‏ها را مي‏شنوند مي‏گويند ايراني‏ها چقدر بيچاره و بدبخت هستند كه به خاطر 25 ريال جلوي گلوله مي‏روند. اين حرف‏ها غير از اينكه دستگاه خودش را ضايع كند كار ديگري انجام نمي‏دهد...
در گزارش ديگر ساواك آمده است:

... مقام سلطنت اينكه در نطق خود اشاره كردند كه عبدالناصر موجبات تحريك و اغتشاش را در ايران فراهم ساخته، هم موجب سرشكستگي ايران در افكار جهانيان شده و مي‏گويند پايه‏هاي اجتماعي ايران به قدري سست است كه عبدالناصر افريقايي قادر به اخلال در كار ايران است و علاوه بر اين، شخصيت عبدالناصر از لحاظ بين‏المللي بالا مي‏رود و براي او قدرتي فوق‏العاده قائل مي‏شوند كه در جلب كمك كشورهاي بزرگ براي كشور مصر كاملاً مؤثر مي‏باشد.
نقطه ضعف ديگري كه براي بيانات ملوكانه قائل شده‏اند اين است كه فرمودند مردم با دريافت 25 ريال به اين آشوب كه خطر مرگ براي آنان دربرداشت دست زدند و اين امر نشان مي‏دهد فقر عمومي در ايران تا چه درجه رسيده كه افراد براي 25 ريال جان خود را به خطر مي‏اندازند و يا از دست مي‏دهند...

حتي برخي روزنامه‏هاي وابسته نيز نتوانستند آن اتهامات نابخردانه را به ريشخند نگيرند و با كنايه و اشاره گوينده‌ي آن را مورد تمسخر قرار ندهند. يكي از روزنامه‏هاي آن روز زير عنوان «آدم دانه‏اي 25 ريال» نوشت:

... ديشب شاهنشاه در نطق كشاف خويش بر قسمتي از جريان، روشني افكندند. شاهنشاه فرمودند: كساني كه در جريان حادثه‌ي روز چهارشنبه [15 خرداد] بازداشت شده‏اند در بازجويي گفته‏اند سري 25 ريال گرفته‏اند كه در تظاهرات شركت كنند. آنكه به آنها چوبدست داده، گفته نفري 25 ريال مي‏گيريد؛ اگر مرديد به بهشت مي‏رويد، اگر زنده مانديد اجرت يك روز كار گرفته‏ايد. فكر كنيد، آن‌طور كه مي‏گفتند جمعيت تظاهركننده ده هزار نفر بوده، اگر اين جمعيت كه فقط از جنوب شهر سرازير شده، شكسته، بسته، آتش‏زده، جلوي گلوله قرار گرفته بيكار نبود، كي حاضر مي‏شد براي 25 ريال سر خودش را بدهد و وارد يك حادثه‌ي نامعلوم و خون‏آلود شود.
حادثه‌ي 15 خرداد قيمت سر انسان را در جنوب شهر تعيين كرده است. عده‏اي با ميل، سر خودشان را از قرار 25 ريال فروخته‏اند. اگر قيمت انسان را در كشورهاي افريقا بخواهند تعيين كنند، گمان نمي‏بريم از اين ارزانتر بشود قيمتي براي زندگي انسان تعيين كرد، قيمتي كه رضا و رغبت در آن دخالت داشته است.
اگر وضع اين عده از مردم جنوب شهر بهتر بود، شايد به اين ارزاني سر خودشان را نمي‏فروختند، لااقل قيمت يك سر صد ريال بود. حوادث روز 15 خرداد نشان داد در مدتي كه فترت بوده، قيمت زندگي يك آدم حتي از قيمت رأي او در انتخابات هم ارزانتر شده است. چون رأي را به بهاي يك روز كار، يعني از 50 تا 100 ريال مي‏فروختند. و روز 15 خرداد سر انسان از سر گوسفند هم ارزانتر عرضه شده است...[34]
يكي از مقامات ساواك با توجه به نيش و نيشخندهاي اين مقاله در حاشيه‌ي آن نوشته است كه: «بسيار بسيار قابل توجه و در خور بررسي و دقت است» و دومي زيرنويس كرده است كه:

خلاصه مقاله به اين مضمون است كه اگر اوضاع اقتصادي ايران خوب بود امكان نداشت كه هر آدم در مقابل 25 ريال اجير شود تا تظاهر نمايد!
رژيم شاه كه خود سازنده و پروراننده‌ي اين دروغ­ها بود، به رسوايي بيش از حد و اثر معكوس و منفي آن در افكار عامه پي برد و لذا براي جلوگيري از تمسخر بيشتر جامعه فرمان داد جرايدي را كه اين را دروغ منعكس ساخته بودند جمع‏آوري كنند و ديگر از اين مقوله سخني به ميان نياورند! رجزخواني‏ها يكباره فروكش كرد، ديگر كسي از مدارك و اسناد به دست آمده، «دلايل و شواهد زنده» و اين‌گونه اسناد شاهانه چيزي نشنيد، عبدالقيس جوجوي افسانه‏اي براي هميشه در تاريخ مدفون شد. نظام شاهنشاهي دريافت كه هر چه در اين زمينه بيشتر داد سخن دهد خود را رسواتر و مفتضح‏تر كرده و خشم و احساسات توده‏ها را بيشتر عليه خود تحريك كرده‏ است. از اين رو صلاح خود را در اين ديدند كه به كلي آن را كنار بگذارند! و از آن سخني نگويند، حتي شاه در كتابي كه به نام «انقلاب سفيد» منتشر كرده است وقتي به قيام پانزدهم خرداد مي‏رسد جرأت نمي‏كند كه آن افسانه­ها را ديگر بار تكرار كند. اگر چه ماجراهاي جمال عبدالناصر، عبدالقيس جوجو و محمد توفيق القياسي تكرار نشد اما شاه هنوز باور نكرده بود كه جنبش پانزده خرداد يك جنبش ملي ـ مذهبي و نمايانگر فقدان وجاهت شرعي، عقلي و قانوني نظام شاهنشاهي بود. بنابراين در اين كتاب همان توهمات ساخته‌ي ذهن خود را به شكل ديگري تكرار مي­كند و مي­نويسد :

... اين غائله به تحريك عوامل ارتجاع توسط شخصي صورت گرفت كه مدعي روحانيت بود... در عوض مسلم بود كه اين شخص ارتباط مرموزي با عوامل بيگانه دارد، به ‏طوري كه بعداً ديديم كه راديوهاي آوارگان بي‏وطن حزب سابق توده، يعني حزبي كه اصولاً با خداشناسي مخالف بود، از اين شخص به كرّات با عنوان آيت‏الله تجليل كردند و مقام او را به اصطلاح معروف به عرش رسانيدند، ولو اينكه احياناً تحريكات اين شخص از جاي ديگري آب مي‏خورد![35]
در چند سطر پايين‏تر به اين افسانه‏سرايي چنين ادامه مي‏دهد:

«بلواي پانزدهم خرداد 1342 بهترين نمونه‌ي اتحاد نامقدس دو جناح ارتجاع سياه و قواي مخرب سرخ بود كه با پول دسته‏اي از ملاكين كه مشمول قانون اصلاحات ارضي شده بودند انجام گرفت!![36]
پانزده خرداد افول تمثال همايوني و شكست تجدد و ترقي و توسعه به شيوه‌ي نظام مشروطه‌ي سلطنتي در ايران بود. بعد از پانزده خرداد سال 42 و تبعيد امام به خارج از ايران و ظاهراً حذف فيزيكي امام از صحنه‌ي سياسي و اجتماعي، هيچ جريان و سازمان مذهبي و سياسي ديگر حرفي از بازسازي نظام مشروطه‌ي سلطنتي در ايران به ميان نياورد. پانزده خرداد ناكارآمدي اين رژيم را در ايجاد دگرگوني­هاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي به ‌اثبات رسانيد.

امام خميني در سال 42 با حمله به ‌اركان اين نظام، مشروعيت عقلي، شرعي و تاريخي آن را به چالش كشيد و در سال­هاي تبعيد در نجف با تدوين نظري حكومت اسلامي الگوي آرماني خود را براي ايجاد دگرگوني در ايران به جامعه معرفي كرد. امام خميني(ره) تنها متفكري بود كه براي گذار ايران از يك جامعه‌ي ‌استبدادي و عقب­مانده و وابسته به يك جامعه‌ي مستقل، آزاد و پيشرفته‌ي داراي الگوي نظام سياسي و اجتماعي بود.

گفتمان امام خميني در حوزه­ي سامان اجتماعي و نظام اجتماعي، يك گفتمان برخاسته‌ از الگوهاي غربي نبود، امام از دل دين و مذهب شيعه، ‌اركان نظم اجتماعي جديد را پايه­ريزي كرد. در ايران معاصر متفكري وجود ندارد كه مانند امام خميني هم در فروپاشي نظم كهنه و پوسيده و هم در پايه­ريزي يك نظام جديدي و پويا داراي الگوي مشخصي باشد. پانزده خرداد سرآغاز اين نظم جديد و افول تمثال نظام مشروطه‌ي سلطنتي در ايران است و جا دارد كه محققين اين مرز و بوم به دور از الگوهاي رسمي تحليل­هاي سياسي و تاريخي كه تحت تأثير آموزه‌هاي غربي است، با توجه به ساخت اجتماعي ايران به نقد و تحليل اين حماسه‌ي تاريخي بنشينند.


منبع : مجتمع آموزش عالی سلامت شیروان چاپ مطلب ارسال خبر به دوستان





رتبه بندی شما به مطلب فوق:


دیدگاه‌ها 0 نظر

این مطلب فاقد نظر می باشد.
















جستجو
تبریک به جوان برتر (۷۲۶۴ بازدید)
چاپ کتاب (۶۵۴۳ بازدید)
عید قربان (۵۴۶۱ بازدید)
برگزاری آزمون asci (۴۴۶۸ بازدید)

برای مشاهده اوقات شرعی کلیک نمایید ...